چهل و نه سال از هجرت تاريخي پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله از مکه به مدينه ميگذشت. چهار داغ بزرگ عالم، کمرمان را شکست. داغ عظيمي چون رحلت خاتم انبيا صلي الله عليه و آله و يگانه دخترش، مادرم زهرا عليهاالسلام وصي و جانشين بر حق نبي صلي الله عليه و آله و سبط اکبرش امام مجتبي عليهالسلام.
فتنههايي که در زمان جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله شروع شد گسترش يافت و پدرم را خانهنشين ساخت؛ با دلي پر خون و «خار در چشم و استخوان در گلو ميراث رسول الله را تاراج ميديد» [1] اما براي بقاء اسلام سکوت نمود.
در امامت برادرم، ترفندهاي منافقانهي فتنهگران عليه دين پيامبر صلي الله عليه و آله، لباس ديگر به خود پوشاند تا اينکه جان رسول خدا صلي الله عليه و آله براي حفظ دين جدش مجبور به صلحي با نااهلان عالم گرديد. بعد از شهادت برادرم، که امامت به امر پروردگار به امام بعدش منتقل گرديد من پايبند صلح برادرم بودم. [2] جنگ و خونريزي،
[ صفحه 50]
حرمت شکني و پردهدري در آيين محمد و آل او، راه ندارد. ما خاندان عصمت، مفسر کلام آن خدايي هستيم که به انسانها کرامت ارزاني داشته [3] و آنها را مختار آفريده و ما را، طريق هدايت انسان قرار داده و پيروي از اهل بيت را، سعادت دنيا و آخرت ناميد.
آن زمان که فرزند هند جگرخوار [4] براي جانشيني خود، فرزندش يزيد را براي اميري مسلمين انتخاب نمود و اين نيت ناپاک را، از اول تسلط آزار دهندهاش بر مردم داشت و در سال شصت هجري علني ساخت، من فضايل اهل بيت را برشمردم و دفاع از دين به غارت رفتهي رسول خدا صلي الله عليه و آله را آغاز نمودم.
ديني که دفاع از حريم آن بر هر مرد و زن مسلماني واجب است. چگونه ممکن بود که حسين بن علي عليهالسلام با يزيد بيعت نمايد در حالي که ما «حزب پيروز خدا و نزديکترين عترت اوييم، همان خاندان پاکيزه سرشت. ما يکي از آن دو گوهر گرانبهايي هستيم که رسول خدا صلي الله عليه و آله ما را همسان کتاب خدا قرار داد. من فرزند کسي هستم که در بزرگواري، برجسته و در شرافت، والا و در نيکنامي ديرين خانوادگي، بر تمام اهل دنيا سرور است». [5] .
[ صفحه 51]
يزيد پسر معاويه است، آن که سنت پيامبر صلي الله عليه و آله را ضايع ميکند، لياقت خلافت ندارد؛ زيرا امت اسلامي را به هلاکت ميکشاند، پس «سزاوارترين اشخاص به خلافت آن کسي است که در تحقق حکومت، نيرومندتر و در آگاهي از فرمان خدا، داناتر باشد. ما اهل بيت تکيهگاه ميانهايم، عقب ماندگان به ما ميرسند و پيش تاختگان بايد به ما بازگردند.» [6] .
من پسر علي بن ابيطالب عليهالسلام هستم. همان امام بر حق که ميفرمود: «آگاه باشيد! همانا ترسناکترين فتنهها در نظر من، فتنهي بنياميه بر شماست. فتنهاي کور و ظلماني که سلطهاش همه جا را فراگرفته و بلاي آن دامنگير نيکوکاران است. هر که آن فتنهها را بشناسد، حادثهاي براي او رخ نخواهد داد به خدا سوگند! بنياميه بعد از من براي شما زمامداران بدي خواهند بود. آنان چونان شتر سرکش که دست به زمين کوبد و لگد زند و با دندان گاز گيرد و از دوشيدن امتناع ورزد با شما چنين برخوردي دارند. از شما باقي نگذارند جز آن که براي آنها سودمند باشد يا آزاري به آنها نرساند. بلاي فرزندان اميه براي شما طولاني خواهد ماند. فتنههايشان پياپي، با چهرهاي زشت و ترسآور و ظلمتي با تاريکي عصر جاهليت، بر شما فرود ميآيد. نه نور هدايتي در آن پيدا و نه پرچم نجاتي در آن روزگاران به چشم ميخورد. ما اهل بيت
[ صفحه 52]
پيامبر صلي الله عليه و آله از آن فتنهها در امانيم و مردم را به آن نميخوانيم.» [7] .
من تربيت شدهي دامن فاطمه عليهاالسلام هستم، تربيت شدگان دامن چنين مادر، ذلت نميپذيرند. چگونه ممکن بود قمارباز ميگسار، هدايت و رهبري مردم را به دست گيرد و زعامت امور مسلمين را عهدهدار گردد؟! فرزند معاويه در چشم من هيچ ارزشي نداشت. [8] «بر اسلام، سلام باد هنگامي که امت مبتلا شوند به خليفهاي مثل يزيد. همانا جدم ميفرمود: خلافت حرام است بر آل ابوسفيان.» [9] .
[ صفحه 53]
|