اي حرمت قبلهي حاجات ما
ياد تو تسبيح و مناجات ما
فخر شهيدان همه عالمي
دست علي ماه بني هاشمي
ماه کجا روي دلآراي تو
سرو کجا قامت رعناي تو
[ صفحه 137]
ماه و درخشندهتر از آفتاب
مشرق تو جان و تن بوتراب
همقدم قافلهسالار عشق
ساقي عشاق و علمدار عشق
سرور و سالار سپاه حسين
داد سر و دست به راه حسين
عم امام و اخ و ابن امام
حضرت عباس عليهالسلام
اي علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام برافراخته
مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفباي تو صدق و صفاست
مکتب جانبازي و سربازي است
بيسري آنگاه سرافرازي است
شمع شد و آب شد و سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فرات از ادب تست مات
موج زند اشک به چشم فرات
ياد حسين و لب عطشان او
وآن لب خشکيده طفلان او
تشنه برون آمد و از موج آب
اي جگر آب برايت کباب
ساقي کوثر پدرت مرتضي است
کار تو سقائي کرب و بلاست
مشک پر از آب حياتت به دوش
طفل حقيقت ز کفت آب نوش
درگه والاي تو در نشأتين
هست در رحمت و باب حسين
هر که به دردي به غمي شد دچار
گويد اگر يکصد و سي و سه بار
اي علم افراخته در عالمين
اکشف يا کاشف کرب الحسين
از کرم و لطف جوابش دهي
تشنه اگر آمده آبش دهي
چون نهم ماه محرم رسيد
کار بدانجا که نبايد کشيد
از عقب خيمهي صدر جهان
ماه فلک جاه ملک پاسبان
شمر به آواز تو را زد صدا
گفت کجايند بنو اختنا
تا برهانند ز هنگامهات
داد نشان خط امان نامهات
رنگ پريد از رخ زيباي تو
لرزه بيفتاد بر اعضاي تو
من به امان باشم و جان جهان
از دم شمشير و سنان بيامان
[ صفحه 138]
دست تو نگرفت امان نامه را
تا که شد از پيکر پاکت جدا
مزد تو زين سوختن و ساختن
دست سپر کردن و سر باختن
دست تو شد دست گواه خدا
خط تو شد خط امان خدا
چار امامي که تو را ديدهاند
دست علمگير تو بوسيدهاند
طفل بدي مادر والاگهر
برده تو را تا ساحت قدس پدر
چشم علي چون که دو دست تو ديد
بوسه زد و اشک ز چشمش چکيد
با لب آغشته به زهر جفا
بوسه به دست تو زده مجتبي
ديد چو در کرب و بلا روح دين
دست تو افتاده به روي زمين
خم شد و بگذاشت بر ديدهاش
بوسه بزد با لب خشکيدهاش
حضرت سجاد هم آن دست پاک
بوسه زد و کرد نهان زير خاک
مطلع شعبان همايون اثر
بر ادب توست دليلي دگر
سوم اين ماه چو نور اميد
شعشه صبح حسيني دميد
چارم اين مه که پر از عطر و بوست
نوبت ميلاد علمدار اوست
شد به هم آميخته از مشرقين
نور ابوالفضل و جمال حسين
اي به فداي سر و جان و تنت
وين ادب آمدن و رفتنت
وقت ولادت قدمي پشت سر
وقت شهادت قدمي پيشتر
مدح تو اين بس که امام زمان
حجت حق مالک ملک جهان
گفت به تو گوهر والانژاد
جان برادر به فداي تو باد
او که به قربان برادر شود
کيست (رياضي) که فدايت شود
|