فضم اللواء الي صدره و تکاثروا عليه و اتته السهام کالمطر و جائه سهم فاصاب القربة و اريق مائها ثم جائه سهم آخر فاصاب صدره فانقلب عن فرسه و صاح الي اخيه الحسين (ع) ادرکني فلما اتاه رآه صريعا فبکي. در گير و دار مبارزه تيري بر قلب مبارک عباس بن علي وارد آمد و حکيم بن طفيل هم عمود آهنين بر فرق آن حضرت زد و نادي بصوت، عال عليک مني السلام يا ابا عبدالله ادرک اخاک در اين هنگام بود که فرياد زد برادر، برادرت را درياب. اين منظره سخت دردناک است فرزند علي بي دست در ميان دشمن قرار گرفت، تيراندازان بدن نازنين او را تيرباران و همچون خارپشت ساختند شمشير زنان در حد قدرت با شمشير برهنه به پيکرش حمله‏ور شدند، عمود آهنين بر فرق همايونش زدند گاهي‏که به روي زمين افتاد بدن او قطعه‏قطعه و چاک‏چاک بود. [1] . [ صفحه 121] ابومخنف مي‏نويسد: وقتي صداي ابوالفضل به گوش امام حسين (ع) رسيد، صيحه‏اي زد و قيافه‏ي مبارکش افسرده گشت که بيننده به خوبي آثار شکست را در چهره‏ي امام تشخيص مي‏داد و بان الانکسار في وجه الحسين و بکي بکائا شديدا، و نادي، وا اخاه، وا عباساه وا مهجة قلباه وضيعتاه بعدک يا عباس الآن انکسر ظهري و قلت حيلتي شکستگي در چهره‏ي امام (ع) نمايان شد و سخت آن حضرت گريست و فرياد زد: برادرم آه عباسم ميوه‏ي دلم، و نور ديدگانم، برادر کمرم شکست و راه چاره و تدبيرم کم شد. کسروا بقتلک ظهر سبط محمد و بکسره انکسرت قوي الاسلام‏ قطعوا بقطع يديک و انقطعت‏ به ايدي النبي السامي [2] . امام (ع) با شنيدن صداي برادر به سوي برادر حرکت کرد و مي‏فرمود: خدايت جزاي جانبازان عنايت کند، اما دشمن هنوز دست از بدن قطعه‏قطعه شده‏ي عباس بر نمي‏داشت و ضرباتي از راه کين بر پيکر مقدسش وارد مي‏ساخت چون حسين (ع) اين منظره را ديد حمله‏اي سخت و شديد کرد که طومار لشکر را در هم پيچيد لشکر رو به فرار نهادند آن حضرت فرمود: اين تفرون و قد قتلتم اخي اين تفرون و قد فتتم عضدي: کجا فرار مي‏کنيد با اينکه برادرم را کشتيد کجا فرار مي‏کنيد بازوي مرا شکستيد بعد امام کنار بدن برادر آمد و سر او را بر زانو گذاشت و بلندبلند گريست. [ صفحه 122] اي عباسم، اي برادرم، به هوش آي، من حسينم. من برادر داغدار تو هستم، عباسم چشم باز کن ديدگان خونين و تيرخورده‏ات باز کن و برادر غريب و بي‏کس خويش را بنگر. ابوالفضل ديده از جهان پوشيده بود، و داغي گران و اندوهي بزرگ بر دل امام حسين (ع) نهاد آري فرزند علي در کنار شريعه‏ي فرات و نهر علقمه جان داد و خاطره‏اي بسيار تلخ براي انسانها به جاي گذاشت او دست خويش را در راه دفاع از دين خدا و پيکار با دشمنان از دست داد بدن مبارکش آماج تيرها و چشم حق بينش به تير جفا خونين شد و فرق مبارکش به عمود آهنين شکافته گرديد.

[1] در ترجمه‏ي عبارات مقتل و اشعار همه جا مضمون را آورده و از نقل ترجمه‏ي عين عبارات سرباز زديم. [2] برادر با کشتن تو کمر سبط پيغمبر و قواي اسلام را شکستند و با قطع دست تو در حقيقت دست پيغمبر خدا را جدا کردند.