فرمانده قسمت محافظ شريعه‏ي فرات با ديدن عباس بن علي فرياد زد: به هوش باشيد اگر عباس آب به خيام ببرد و فرزند فاطمه آب بنوشد روزگارتان سياه مي‏گردد مگذاريد او جان به در برد، نگذاريد آب خيام برساند، لشکر از هر سمت بر او احاطه کرده و آن حضرت را در ميان گرفتند و از هر سو تيراندازان هجوم آوردند، ولي فرزند شير خدا چون شير خشمناک شمشير جان‏ستان از نيام برکشيد و بر آن منافقان خون‏آشام حمله‏ور گرديد و اين [ صفحه 118] رجز مي‏خواند: اقسمت بالله الاعز الاعظم‏ و بالحجون صادقا و زمزم‏ و بالحطيم و الغنا المحرم‏ لاخضبن اليوم جسمي بدمي‏ دون الحسين ذي الفخار الاقدم‏ امام اهل الفضل و التکرم [1] . و چون نظر فرزند رشيد علي رساندن آب به خيام حرم بود از کنار نهر علقمه راه را کج کرده و از ميان درختان عبور خويش را قرار داد و اجازه نمي‏داد احدي از لشکر به او نزديک شود و در حملات ابتدايي با نه هزار نفر روبرو بود و با شمشير آتشبار خويش دشمن را از خويش دفع مي‏نمود، و دشمن را دور مي‏کرد، و مرگ بود که از دم شمشير او مي‏ريخت گوئي عذاب بر آن لشکر نازل شده بود، به چپ و راست حمله‏ور مي‏شد و شجاعاني را بر زمين مي‏افکند ولي تمام توجه عباس بن علي به سلامت رساندن مشک آب بود به خيام حرم، چون عمر سعد اين منظره را ديد فرياد زد واي بر شما مشک آب را به نيزه سوراخ کنيد به خدا قسم اگر حسين آب بنوشد يک نفر از شما را باقي نخواهد گذاشت آيا نمي‏دانيد او فرزند اسدالله الغالب و شجاعترين عرب است؟ ويلکم ارشقوا القربة بالنبل [ صفحه 119] فو الله ان شرب الحسين الماء افناکم عن آخرکم اما هو الفارس بن الفارس و البطل المداعش» در اين ميان نوفل بن ازرق که در پشت نخله‏اي کمين کرده بود ناجوانمردانه شمشيري بر دست راست ابوالفضل وارد ساخت و دست راست آن حضرت را از بالاي بازو قطع کرد، آن حضرت به چابکي شمشير را با دست چپ گرفت و مشک آب را به طرف چپ افکند و اين اشعار را فرمود: و الله ان قطعتموا يميني اني احامي ابدا عن ديني‏ و عن امام صادق اليقين‏ نجل النبي الطاهر الامين‏ نبي صدق جائنا بالدين‏ مصدقا بالواحد المبين [2] . عباس بن علي با دست چپ دفاع مي‏کرد و تن خود را سپر مشک آب قرار داده بود که ناگاه نوفل و يا حکيم بن طفيل با شمشير حمله نموده و دست چپ آن حضرت را از بند جدا ساختند عباس بن علي مشک را به گردن افکند و بند آن را به دندان گرفت و با ضرب پا دشمن را مي‏راند و مي‏فرمود: يا نفس لا تخشي من الکفار و ابشري برحمة الجبار مع النبي السيد المختار قد قطعوا ببغيهم يساري‏ فاصلهم يا رب حر النار [3] . [ صفحه 120] عمر سعد فرياد برآورد چرا سستي مي‏کنيد تيرها را بر کمان نهيد و او را هدف تير قرار دهيد و مشک آب را سوراخ کنيد، تيراندازان طبق دستور پيکر نازنين ابوالفضل را تيرباران کرده ولي آن بزرگ شجاع نمي‏گذاشت تير بر مشک آب وارد آيد، تن را سپر قرار داده بود دشمن حمله‏ي محاصره را تنگ نمود و تيري بر مشک آب زد که آبها بر روي زمين ريخت

[1] قسم به خداوند عزيز و بزرگ وخفتگان راست گوي حجون (خديجه‏ي کبري و ابوطالب) و زمزم و حطيم و لبيک حاجيان امروز جسمم را به خون خويش رنگين مي‏کنم، و در پيشگاه حسين سرافراز شده و نزد پيشواي اهل فضل و کرم جان مي‏دهم. [2] به خدا قسم اگر چه جدا کرديد دست راستم را هميشه از دينم و از پيشواي راستگو فرزند پاک پيغمبر امين حمايت مي‏کنم آن پيغمبري که براي ما دين آورد و تصديق کرد خداي يکتا و يگانه را. [3] اي نفس از کافران بيم مدار، بشارت باد تو را به رحمت خداي جبار با پيغمبر برگزيده‏اش، اين ناجوانمردها به ستم دست چپم را نيز جدا ساختند خداوندا آنان را به آتش سوزانت بسوزان.