هنگامي‏که ابوالفضل العباس وارد شريعه‏ي فرات شد اسب را در ميان فرات راند تا آنجا که آب زير شکم اسب را فرا گرفت خستگي از جنگ، هواي گرم و تفتيده، جگر سوزان، شدت تشنگي، ابتدا کف دست را پر آب نموده در برابر لبهاي حيوان گرفت اين اولين درس ابوالفضل بود همه مي‏دانيم که دنيا در عصر فضا و عصر ماهواره جمعيت‏هايي را به نام حمايت از حيوان فراهم آورده و در خاور و باختر دور، اين رقم کميته‏ها تشکيل و در روزنامه‏ها و مجلات تبليغاتي دارند. در يکي از کشورهاي اروپايي به واسطه‏ي زيان رساندن به کبوتران جمعيت حمايت حيوان اعتصاب نمودند در هند براي کشتن گاوها جمعيت حمايت حيوان، طرفداران گاوها و بودائي‏ها را تأييد کردند [ صفحه 116] بالاخره در گوشه و کنار دنياي ما احزاب و جمعيت‏هاي مختلفي به نام حمايت از حيوان با تبليغات همه جانبه ديده مي‏شود اما در هزار و اندي سال پيش مطلبي را که بشر امروز به آن پي برده و برايش روشن شده است، عباس بن علي فرزند رشيد اميرالمومنين به جهان بشريت آموخت، دنيا بايد درس حمايت از حيوان را از آن بزرگ شجاع و قهرمان تاريخ بياموزد که چگونه با اين که خود سخت تشنه بود حيوان را بر خود مقدم داشت. [1] . درس دوم ابوالفضل درس مساوات و از خود گذشتگي بود؛ همين که آب را برابر لبهاي خشکيده خود گرفت «فذکر عطش اخيه الحسين عليه‏السلام» ناگاه تشنگي برادر را به ياد آورد و فرمود: «و الله لا اذق الماء و سيدي الحسين عطشانا»: به خدا قسم آب نمي‏نوشم با اينکه آقاي من حسين (ع) تشنه باشد. يا نفس من بعد الحسين هوني‏ و بعده لا کنت ان تکوني‏ هذا الحسين شارب المنون‏ و تشربين البارد المعين‏ هيهات ما هذا فعال ديني‏ و لا فعال صادق اليقين [2] . [ صفحه 117] لذا آب را به روي آب ريخت و مشک را پر آب نموده بر دوش راست افکند و از شريعه‏ي فرات با لب خشک بيرون شد تا مگر آبي به خيام حرم برساند و کودکان را از شدت تشنگي برهاند پر کرد مشک و پس کفي از آب بر گرفت‏ مي‏خواست تا که نوشد از آن آب خوشگوار آمد به يادش از جگر تشنه‏ي حسين‏ چون اشک خويش ريخت ز کف آب و شد سوار شد با لبان تشنه ز آب روان‏روان‏ دل پر ز جوش و مشک به دوش آن بزرگوار يک تن کسي نديده و چندين هزارتير يک گل کسي نچيده و چندين هزارخار

[1] همچنان‏که حسين بن علي عليه‏السلام گاهي‏که وارد شريعه‏ي فرات شد ايستاد تا مرکب آب بنوشد اسحاق که در لشکر عمر سعد بود مي‏گويد من به خود گفتم حقا پسر رسول خدا و علي مرتضي است و همواره چون پدر ايثار مي‏کند و ديگران را بر خود مقدم مي‏دارد. [2] اي نفس بعد از حسين زندگي ارزش ندارد، و بعد از او تو نخواهي بود، اين حسين است که لب تشنه در خطر قرار گرفته و تو مي‏خواهي آب خنک بياشامي نه هرگز نمي‏آشامم اين عمل از دين به دور و با راستي و يقين ابوالفضل العباس سازش ندارد.