بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله المقدس بکماله عن مشابهة المخلوقات
دانش بشري عظيم است. اما خود انسان از آن عظيمتر است، بدين نظر، گاهي در طول تاريخ بشريت انسانهايي به چشم ميخورند، که ارزيابي عظمت و شخصيت آنان بسي دشوار بلکه چه بسا، محال است، از آنجا که تاريخ هر قوم به منزلهي مهميزي است که سمند همت اخلاف را به پيروي از اسلام بر ميانگيزد، و درس تاريخ در اساس تعليمات جهان امروز اهميتي بسزا دارد، و ملتي که تاريخ خود را فراموش کند به قول شاعر مصري احمد شوقي: مانند بچههاي سر راهي است که نسب و پدر خود را نميشناسد، و يا مانند کسي است که دستگاه ذاکرهاش معيوب شده باشد، و از اين رو نتواند جريان گذشتهي زندگي خود را به ياد آورد، و بديهي است، چون آيندهي زندگي بر اساس و پايهي گذشتهي آن بنا ميشود پايهي آيندهي چنين حياتي نيز بر آب خواهد بود. لذا تاريخ اسلاف و مطالعهي مفاخر نياکان به قدري در روحيهي ملت مؤثر است که حتي در بعضي از
[ صفحه 9]
جمهوريهاي آمريکاي جنوبي که تاريخ صحيحي ندارند براي خود تاريخ تصنعي ساخته و کتبي بر آن اساس پرداختهاند، تا در مدارس تدريس شود و قيام نهضت ملي را تقويت و تأييد کند [1] .
چه بهتر اينکه با ارائهي نمونهاي از شخصيتهاي برجستهي اسلام عزيز و پيشگفتاري مناسب به آنچه مقصود از تأليف اين کتاب است بپردازيم، و از وجهه و شخصيت بينالمللي علي عليهالسلام اشاراتي فراهم آوريم.
کدام علي: همان علي (ع) که گروهي او را تا مرحله و درجهي الوهيت و خدائي صعود داده و او را خدايش گمان کردند، دستهي دومي تنزل نموده و گفتند ما مانند علي اللهيان علي را خدا نميدانيم ولي از خدايش هم جدا نميبينيم، زيرا اوست برپا کنندهي عقبي و گردانندهي چرخ جهان، طائفهي سومي پيدا شدند و گفتند: ما معتقدات شيخيها را نميپذيريم و هيچگاه خداوند جهان را متقاعد و بازنشست نميانگاريم، بلکه ميگوئيم علي جمال حق است، علي آينهي تمام نماي حق است علي مظهر حق و مظهر مخلوقات و علة العلل و هستي مطلق و جلوهي حق است «هو» مقام هوهويت و دائره اشاره به علي است و بالاخره اسدالله در وجود آمد در پس پرده هر چه بود آمد اين گروه سوم، يا عارفان صوفي مسلکاند و يا صوفيان عارف مسلک و بر فرقهها و دستههاي مختلفي توزيع ميشوند.
[ صفحه 10]
گروه چهارم که در حقيقت طائفهي محقه و اماميهاند عقائد علي اللهيان را تخطئه نموده و از عبدالله سبا آن مرد افسانهاي و پيروانش بيزاري جسته و نقشهي شوم روايت سازان و دروغپردازان را به خوبي ميدانند به عقائد صوفيه و خرافات شيخيه بياعتنا هستند و ميگويند:
علي عليهالسلام حجةالله و وليالله و جانشين بلافصل پيامبر اسلام و اول المسلمين و مولود کعبه است، آنچه را پيغمبر خدا به وحي الهي دربارهي خلافت و ولايت و امامت و فضيلت آن بزرگ پيشوا فرموده است ميپذيرند، نه محب غالند و نه مبغض قال، نه دوست افراطي نادان و نه دشمن سرسخت متعصب نافرمان.
گروه پنجم اهل سنت و جماعت و برادران عامه هستند گرچه علي عليهالسلام را خليفه و جانشين بلافصل پيامبر اسلام نميدانند و اساسا داستان غديرخم را يا مأولند و يا منکر ولي برتري و فضيلت علي عليهالسلام را بر تمام امت اذغان دارند و نميتوانند انکار کنند همانطوري که ابن ابيالحديد معتزلي در صفحهي اول شرحش بر نهجالبلاغه اعتراف نموده و ميگويد:
الحمدلله الذي قدم المفضول علي الفاضل خداوندي را سزاوار ستايش ميداند که به توانايي و قدرتش ناداني را مانند ديگران بر دانايي همچون علي بن ابيطالب مقدم داشت او در سخني طولاني علي عليهالسلام را مبتکر و مؤسس علوم دانسته و اين گفته از علي عليهالسلام را تصديق ميکند: من همان کوه بلندي هستم که نهرهاي فضيلت سيلآسا در آغوشم فرو ريخته، و مرغزار زندگي را که در
[ صفحه 11]
پرواز نميتواند بر بالاي قلهام آشيان گيرد، زيرا شاهباز فکر بشر را بدين اوج و بلندي مسير نيست. [2] (نهجالبلاغه خطبه شقشقيه)
محمد بن ادريس شافعي پيشواي مذهب شافعي ميگويد:
علي حبه جنة
امام الناس و الجنة
وصيي المصطفي حقا
قسيم النار و الجنة
دوستي علي سپر آتش دوزخ است، او امام انسانها و پريان است، او به حقيقت وصي مصطفي و تقسيم کنندهي بهشت و دوزخ است...
احمد بن حنبل شيباني: پيشواي مذهب حنبلي ميگويد: آن همه فضيلتها که براي علي بن ابيطالب بوده و نقل شده براي هيچ يک از اصحاب رسول الله نبوده است.
زمخشري نويسندهي تفسير کشاف ميگويد: من چه بگويم دربارهي مردي که فضائل او را دشمنانش از راه کينهجوئي و حسد انکار کردند، و دوستانش از ترس و بيم پنهان داشتند، باز در اين ميان آنقدر فضيلتهاي وي انتشار يافت که خاور و باختر را فرا گرفت...
فخر رازي دانشمند معروف سني ميگويد: هر کس در دين، علي بن ابيطالب را پيشواي خود قرار دهد همانا رستگار شده است، به دليل گفتهي پيغمبر که فرمود خداوندا علي هرگونه باشد، حق را بر محور وجودش بچرخان.
خطيب خوارزمي فقيه حنفي ميگويد، آيا چون ابوتراب
[ صفحه 12]
جوانمردي هست؟ آيا چون او پيشواي پاک سرشتي روي زمين وجود دارد؟ چشم مرا هرگاه درد فرا گيرد توتيايش خاکي است که پاي او بدان رسيده باشد علي همان کسي است که شبانگاه در محراب از دل ميخروشيد و ميگريست و روز با چهره خندان در گرد و غبار ميدان جنگ فرو ميرفت او از زرد و سرخ بيتالمال مسلمين دستش تهي بود او همان شکنندهي بتها بود هنگامي که بر دوش پيامبر پا نهاد.
محمد فريد وجدي مؤلف دائرة المعارف مينويسد:
صفاتي در وجود علي عليهالسلام گرد آمده بود که در ديگر خلفاء نبود: دانشي فراوان و شجاعتي عالي و فصاحتي درخشان اين صفات با نيکوئيهاي اخلاقي و شرافتهاي ذاتي آميخته بود، بدان سان که جز در افراد کامل پيدا نميشود و همانا علي را ياراني بود که از دوستي و دلبستگي به دنيا خود را تهي کرده بودند ياراني که از انصار پيغمبران کم نبودند و علي را از جان شيريني که کالبدشان را زنده نگه ميداشت دوست تر داشتند...
بارها ابوبکر پسر ابوقحافه ميگفت: اقيلوني اقيلوني و علي فيکم: پيراهن خلافت را از من باز گيريد که با وجود علي زيبندهي من نيست، عمر بن الخطاب در هفتاد مورد اعتراف به عجز خود نمود و با آوائي بلند ميگفت: لولا علي لهلک عمر و يا اينکه ميگفت: خداوند عمر را زنده ندارد با اينکه ابوالحسن علي عليهالسلام زنده نباشد عثمان بن عفان در وحلات و مشکلات فراواني از علي عليهالسلام استمداد جسته و از چشمهي فياض او بهره ور گرديده است.
حقيقت اين است تمام فرق مسلمين از سني و شيعي اعتراف
[ صفحه 13]
به عظمت و شخصيت بينظير علي (ع) داشته و هر گروه به زباني زبان به مدح و ثنايش گشودهاند و مخالفي در ميان نبوده و نيست مگر عدهاي از ناصبيهاي پست فطرت و ناداني که به طعن علي عليهالسلام زبان گشوده و راه عناد و کينهتوزي را پيش گرفتند، روشن است که اينان را دل نيست و از ورطهي بهيميت و حيوانيت هنوز خارج نشده و نام انسان بر آنان صدق نميکند جز به مجاز و گزاف لذا اگر صدها هزار مانند اينان روي به علي عليهالسلام کنند و زنده باد بگويند علي و پيروان علي را بدانها اعتنايي و نيازي نيست و اگر پشت کنند و مرده باد بگويند اثري ندارد چه اينکه زنده باد و مرده باد، استقبال و استدبارشان بيحساب است خرد و انديشه از اينان به دور و جهل و ظلمت دلهايشان را فرا گرفته است، هيچگاه دانايان را با اينان سخني نبوده چه اينکه روي سخن هميشه با صاحبدلان است.
|