اي که خورشيد زند بوسه به خاکت ز ادب‏ ز فروغ تو کند جلوه‏گري ماه به شب [ صفحه 55] توئي آن گل که ز پيدايش گلزار وجود بلبلان يکسره خوانند به نام تو خطب‏ نيست در آينه‏ي ذات تو جز نور خدا نيست در چهره‏ي تابان تو جز جلوه‏ي رب‏ آيت صولت و مردانگي و شرم و وقار مظهر عزت و آزادگي و فضل و ادب‏ نور حق ماه بني هاشم و شمع شهداء ميوه‏ي باغ علي مير شجاعان عرب‏ منبع جود و عطا مظهر اخلاص و صفا زاده‏ي شير خدا خسرو فرخنده نسب‏ نظر لطف و عنايت ز من اي شاه مپوش‏ که مرا جان به هواي تو رسيده است به لب‏ نکند عاشق کوي تو تمناي بهشت‏ کز حريمت دل افسرده‏ي ما يافت طرب‏ در ره عشق (رسا) هر که به مطلوب رسيد دگر از دامن جانان نکشد دست طلب‏