سيد بن طاووس در لهوف مينويسد:
راوي گفت: تشنگي حسين (عليهالسلام) به نهايت رسيد. پس، برفراز سد آب برآمد تا داخل فرات شود و برادرش عباس نيز پيشاپيش آن حضرت بود. (امام (عليهالسلام) و برادرش آهنگ آب کرده بودند تا براي اهالي خيمه آب آورند). سربازان ابن سعد جلوگيري نمودند. مردي از قبيلهي دارم تيري به سوي حسين (عليهالسلام) پرتاب نمود. تير به زير چانهي آن حضرت جاي گرفت. حسين (عليهالسلام) تير را بيرون کشيد و هر دو دست به زير خون گرفت تا کفهايش پرخون شد. پس خون را به آسمان پاشيد و عرض کرد:
اللهم اني اشکو اليک ما يفعل بابن بنت نبيک
بارالها شکايت رفتاري را که با فرزند دختر پيغمبرت
[ صفحه 86]
ميشود به پيشگاه تو ميکنم.
سپس سربازان، عباس (عليهالسلام) را از حسين (عليهالسلام) جدا کردند و گرداگردش را گرفتند و از هر طرفي به سوي او هجوم آوردند (او در محاصره هزاران سرباز) بود تا اينکه او را به شهادت رساندند. (حسين (عليهالسلام) خود را بر سر برادر رساند) و بر کشته شدن برادر سخت گريست.
احق الناس ان يبکي عليه
فتي ابکي الحسين بکربلاء
اخوه و ابن والده علي
ابوالفضل المضرج بادماء
و من واساه لاشنه شيء
و جادله علي عطش بماء [1] .
از مردمان به گريه سزاوارتر، کسي است
کز ماتمش حسين، به دشت بلا گريست
او را برادر و به علي شاه دين، پسر
عباس غرقه خون، که بر او ما سوا گريست
[ صفحه 87]
بنمود با حسين مواسات و تشنه داد
جان در رهش، که عرش بر اين ماجرا گريست
|