همچنين عارف صمداني مرحوم حاج سيد غلامعلي موسوي در کتاب خود مينويسد:
و ايضا آقاي محمد کريم محسني ميگويد: در سال 1346 در ايام محرم مردم قريهاي در نزديکي شهرستان درود لرستان (شهر صلوات) آمادهي عزاداري امام مظلومان حضرت ابا عبدالله الحسين (عليهالسلام) و شهداء کربلا ميشوند. مخارج و وسائل لازم را تهيه ميکنند. لکن يکي از مأمورين دولت شاه که نفوذ زيادي در محل داشت و سني مذهب بوده است به هيئت عزاداران پيغام ميفرستد که بايد از اين کار منصرف بشوند و عزاداري نکنند.
سکنهي اين قريه، از طرفي نميتوانند مراسم عزاداري همه سالهي خود را برگزار نکنند و از طرف ديگر نيز از نفوذ و خشم آن مأمور دولتي بيمناک بودند. لذا نميدانند که چه کار بايد بکنند! ولي فردا صبح مشاهده مينمايند، که آن مأمور دولتي خودش لباس عزا پوشيده و مشکي پر از آب بر دوش انداخته و با سرو پاي برهنه
[ صفحه 79]
زودتر از ديگران به عزاداري مشغول شده است، پس از تحقيق و پرس و جو معلوم ميشود که شب گذشته بابالحوائج ابوالفضل العباس (عليهالسلام) را در عالم خواب زيارت نموده، در حالي که به شدت غضبناک به آن مأمور فرمان ميدهد، اگر جلوي عزاداران ما را بگيري با يک ضربهي شمشير دو نيمهات خواهم نمود و بر اثر اين خواب آن مأمور به مذهب جعفري روي ميآورد و برخلاف تصميم قبلي خود بين عزاداران ميآيد و مراسم عزاداري آن سال با شکوه و عظمت بيشتري در آن قريه برگزار ميشود. [1] .
[ صفحه 80]
|