حامي الظعينه يا حامي بانوان يکي ديگر از القاب آن حضرت است. از آن جائي که آن حضرت بانوان همراه کاروان حسيني را تحت حمايت خويش داشت و در سفر از آنان کاملا مواظبت مينمود و آنان را به هنگام سوار و پياده شدن مراقبت مينمود، اين وصف و لقب را به آن حضرت دادهاند.
سيد جعفر حلي آن حضرت را اينگونه توصيف مينمايد که:
حامي الظعينه اين منه ربيعه
ام اين من عليا ابيه مکرم [1] .
حامي بانوان کجاست، ربيعه کجاست، پدر حاميان بانوان کجاست، علي مکرم کجاست.
اين نکته قابل ذکر است که حمايت از زنان و محبت به آنان از والاترين اعمال شايسته است و عنايت ويژه الهي را لازم دارد. نبي گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) سفارش نمودهاند که:
[ صفحه 36]
«اتقوا في النساء فانهن عوان» [2] .
درباره زنان پروا داشته باشيد (مواظب آنان باشيد) که آنان نزد شما اسيرند.
باز نبي گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) در اين باره ميفرمايند:
«کلما ازداد العبد ايمانا ازداد حبا النساء» [3] .
هر قدر بر ايمان بندگان افزوده گردد بر علاقه و محبت آنان نسبت به زنان نيز بيشتر ميگردد.
امام صادق (عليهالسلام) نيز در اين مقوله ميفرمايد:
«کل من اشتد لنا حبا اشتد لنساء حبا» [4] .
در (دل) هر کسي که حب ما شديدا باشد، علاقه و محبت او به زنان نيز شديدتر است.
بر اين اساس هر کسي لياقت و شايستگي حمايت مردانه از قشر زنان را ندارد. با توجه به رابطه الهي و تجليات اوصافي بين خداوند سبحان و نمود بيشتر اين تجليات از جمله عطوفت و زيبائي در زنان، بايد حمايت هم به گونهاي باشد که شخص حامي، خود نمود بيشتري از اين تجليات را داشته باشد.
اين درجهاي است که حقا به بندگان زبده و برجسته الهي، عنايت
[ صفحه 37]
ميگردد. از اين رو ابوالفضل العباس (عليهالسلام) نيز با توجه به عدم توان زنان در طول مسير مکه تا کربلا و تا زمان شهادت کاملا از آنان مواظبت مينمود و حاجات آنان از قبيل رساندن آب و غذا را برآورده و مهيا ميفرمودند. اما بعد از شهادت اين سردار سرفراز است که ميبينيم با حمله دشمن منافق و کوفيان بي آبرو معجرها از سر آنان کشيده و جواهرات زنانه آنان به يغمي ميرود. و با رعب و ترس فراوان در بيابان کربلا متفرق شده و اسير خار و خاشاک ميگردند.
خداوند سبحان دشمنان آنان را لعنت روز افزون بنمايد.
تا اينجا بخشي از القاب آن حضرت مورد بررسي قرار گرفت. بر اساس فضيلتهاي بي شمار آن حضرت، القاب بيشتري براي آن حضرت عنوان گرديده است که اکتفاء به اين مقدار اليق به شان اين کتاب است.
[ صفحه 41]
|