قبلا يادآور شديم که زيارت حضرت ابوالفضل عليه‏السلام روايت شده‏ي از امام صادق سلام الله عليه مي‏باشد. و نيز به واسطه‏ي فضائل والا، و دانش سرشار ابوالفضل عليه‏السلام و تقوا و کرامات و معجزات خارج از حد او، تشرف و ماندن در کنار مرقد شريفش به انگيزه‏ي نزديک شدن به خداوند تعالي، مايه‏ي ثبوت عقيده به امر دين و عامل شناساندن حقوق واجب الهي، بر خلق مي‏باشد و يادآور آن است که بنده چگونه بايد جان خود را در راه رضاي حق متعال ارزاني دارد. به هر حال، زيارت اگر چه در واقع تنها حضور يافتن نزد شخصيت زيارت شونده و سلام بر او به هر لفظ که باشد است، همانگونه که در حديث مسلم بن ظبيان از امام صادق عليه‏السلام روايت شده است که: چون نزد قبر - يعني مدفن سيدالشهداء عليه‏السلام - رسيدي بگو: صلي الله عليک يا أباعبدالله، که چون چنين گفتي زيارتت تمام و کامل شده است؛ [1] . [ صفحه 326] اما لازم است از الفاظي که در باب زيارات از اهل بيت عليهم‏السلام وارد شده است حفاظت به عمل آورد، زيرا هر يک از آن زيارات، مناسب مقام شخصيت عظيم مورد زيارت بوده و ايثارگري او را در راه دين آشکار مي‏سازد، اضافه بر آنکه رعايت ادب و اکرام نيز در هر يک از آن زيارات ملحوظ شده است. از اين رو، سخنان مأثور از حضرات معصومين عليهم‏السلام در کيفيت زيارت خودشان يا زيارت اولاد و اصحابشان بر ديگر زيارات برتري فراواني دارد. از اين جاست که شيخ مرتضي انصاري در «رسائل» و محدث نوري در «مستدرک الوسائل» قائل به استحباب زيارت امام حسين عليه‏السلام و رعايت آداب آن که از ائمه‏ي اطهار عليهم‏السلام روايت شده باشد هستند. و بدان سبب که همگي آن بزرگواران، نور واحد بوده و بر يکديگر برتري و رجحاني ندارند، اين قول درباره‏ي ديگر ائمه و اولاد و اصحابشان صلوات الله عليهم اجمعين نيز صادق مي‏باشد. و آن که سخن وارده از امام صادق عليه‏السلام را درباره‏ي زيارت حضرت ابوالفضل عليه‏السلام به تدبر و امعان نظر بخواند، آگاه مي‏شود که تنها اين زيارت است که در آن مقام عظيم قمر بني‏هاشم عليه‏السلام معرفي گشته است، و رجحان عمل به زيارت مأثور برايش روشن مي‏گردد. در ذيل ما اين زيارت را به نقل از «مفاتيح‏الجنان» که آن را از «کامل الزيارة» ابن‏قولويه روايت نموده است مي‏آوريم. [2] . شيخ اجل جعفر بن قولويه قومي به سند معتبر از ابوحمزه‏ي ثمالي روايت کرده که حضرت امام جعفر صادق عليه‏السلام فرمود که چون اراده نمائي که زيارت کني قبر عباس بن علي عليهماالسلام را و آن بر کنار فرات محاذي حاير است، مي‏ايستي بر در روضه و مي‏گوئي: سلام الله و سلام ملائکته المقربين و انبيائه المرسلين و عباده الصالحين و جميع الشهداء و الصديقين و الزاکيات الطيبات فيما تغتدي و تروح عليک يابن اميرالمؤمنين. اشهد لک بالتسليم و التصديق و الوفاء و النصيحة [ صفحه 327] لخلف النبي صلي الله عليه و آله المرسل و السبط المنتجب و الدليل العالم و الوصي المبلغ و المظلوم المهتضم. فجزاک الله عن رسوله و عن اميرالمؤمنين و عن الحسن و الحسين صلوات الله عليهم افضل الجزاء بما صبرت و احتسبت و اعنت، فنعم عقبي الدار. لعن الله من قتلک و لعن الله من جهل حقک و استخف بحرمتک، و لعن الله من حال بينک و بين ماء الفرات. اشهد انک قتلت مظلوما و ان الله منجز لکم ما وعدکم. جئتک يابن اميرالمؤمنين وافدا اليکم و قلبي مسلم لکم و تابع و انا لکم تابع و نصرتي لکم معدة حتي يحکم الله و هو خيرالحاکمين. فمعکم معکم لا مع عدوکم. اني بکم و بايابکم من المؤمنين و بمن خالفکم و قتلکم من الکافرين. قتل الله امة قتلتکم بالأيدي و الألسن. سلام خدا و سلام فرشتگان مقربش و پيمبران فرستاده‏اش و بندگان شايسته‏اش و تمام شهيدان و راستگويان و درودهاي پاکيزه و پاک در هر بامداد و پسين بر تو اي فرزند اميرمؤمنان، گواهي دهم برايت که تو تسليم بودي و تصديق نمودي و وفاء و خيرخواهي کردي نسبت به (حضرت اباعبدالله) يادگار پيامبر صلي الله عليه و آله (آن پيامبر) مرسل و نوه‏ي برگزيده‏ي (آن حضرت) و راهنماي دانشمند و وصيي که رساننده‏ي احکام خدا بود و آن ستمديده‏اي که حقش پايمال شد، پس خداوند پاداشت دهد از جانب رسولش و از اميرمؤمنان و از حسن و حسين - درودهاي خدا بر ايشان - بهترين پاداشها را به خاطر آن بردباريت و پاداش خوبي و کمکي که کردي و چه نيکو است سرانجام خانه‏ات. خدا لعنت کند کسي را که تو را کشت و خدا لعنت کند کسي را که جهل ورزيد درباره‏ي حق تو و سبک شمرد حرمت تو را و خدا لعنت کند کسي را که حائل شد ميان تو و ميان آب فرات. گواهي دهم که براستي تو مظلوم کشته شدي و به راستي که خدا وفا کند به وعده‏اي که به شما داده. آمده‏ام به درگاهت اي پسر اميرمؤمنان و واردم بر شما و دلم تسليم شما و پيروتان هست و خودم نيز پيرو شمايم و ياريم براي شما آماده است تا هنگامي که خدا حکم کند و او بهترين حکم کنندگان است و من طرفدار شما و با شما هستم نه با دشمن شما. و من نسبت به شما و به بازگشتتان (در زمان رجعت) ايمان دارم و به هر که با شما مخالفت کرده [ صفحه 328] و شما را کشته کافر و منکرم، بکشد خدا مردمي را که شما را کشتند به دست و زبان. پس داخل روضه شو و خود را به ضريح بچسبان و بگو: السلام عليک ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله و لأميرالمؤمنين و الحسن و الحسين صلي الله عليهم و سلم. السلام عليک و رحمة الله و برکاته و مغفرته و رضوانه و علي روحک و بدنک. اشهد و اشهد الله انک مضيت علي ما مضي به البدريون و المجاهدون في سبيل الله المناصحون له في جهاد اعدائه المبالغون في نصرة اوليائه الذابون عن احبائه. فجزاک الله افضل الجزاء و اکثر الجزاء و اوفر الجزاء و اوفي جزاء احد ممن وفي ببيعته و استجاب له دعوته و اطاع ولاة امره. اشهد انک قد بالغت في النصيحة و اعطيت غاية المجهود، فبعثک الله في الشهداء و جعل روحک مع ارواح السعداء و اعطاک من جنانه افسحها منزلا و افضلها غرفا و رفع ذکرک في عليين و حشرک مع النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئک رفيقا. اشهد انک لم تهن و لم تنکل و انک مضيت علي بصيرة من امرک مقتديا بالصالحين و متبعا للنبيين، فجمع الله بيننا و بينک و بين رسوله و اوليائه في منازل المخبتين فانه ارحم الراحمين. سلام بر تو اي بنده‏ي شايسته‏ي خدا و رسولش و پيرو اميرمؤمنان و حسن و حسين - درود خدا و سلامش بر ايشان باد - سلام بر تو و رحمت خدا و برکات و آمرزش و خوشنوديش و بر روح تو و بدنت. گواهي مي‏دهم و خدا را نيز به گواهي گيرم که به راستي تو برفتي به همان راهي که رفتند بدان راه جنگجويان بدر و پيکار کنندگان در راه خدا، و خيرخواهان او در پيکار دشمنانش و کوشايان در ياري دوستانش و دفاع کنندگان از دوستانش. پس خداوند پاداشت دهد به بهترين پاداش و بيشترين پاداش و شايان‏ترين پاداش و کاملترين پاداش که به هر يک از کساني دهد که به بيعت با او وفا کرد و دعوتش را پذيرفت و پيروي از واليان امرش نمود. گواهي دهم که تو به راستي کوشش خود را در خيرخواهي انجام دادي و نهايت تلاش خود را در اين راه مبذول داشتي، خدايت در زمره‏ي شهيدان برانگيزد و روح تو را با [ صفحه 329] ارواح نيکبختان قرار دهد، و عطا کند بر تو از بهشت خويش فراخترين منزل و بهترين غرفه‏ها را، و بالا برد نام تو را در بالاترين جايگاهها و محشورت سازد با پيمبران و راستگويان و شهيدان و شايستگان و آنها نيکو رفيقاني هستند. گواهي دهم که به راستي تو سستي نکردي و سر نتافتي و به راهي که رفتي از روي بصيرت و بينائي کامل رفتي، اقتداء به مردم شايسته کردي و پيروي از پيمبران نمودي، پس خداوند گرد آورد ميان ما و تو و رسولش و دوستانش در جايگاههاي فروتنان (حق) زيرا که او مهربانترين مهربانان است. در اين جا مشخص است که زائر به هر مقدار هم که به معرفت و کمال دست يابد، به حقيقت وجود ابوالفضل عليه‏السلام، و آنچه شايسته‏ي مقام جليل و منزلت عظيم او مي‏باشد پي نخواهد برد. و بر همين اساس است که شخص زائر بهتر است که در زيارت حضرت عباس عليه‏السلام روبروي ايشان پشت به قبله بايستد، همانگونه که اين امر مرسوم در زيارت معصومين عليهم‏السلام است. و اين مقتضاي ادب و اکرام در برابر قمر بني‏هاشم سلام الله عليه مي‏باشد، زيرا او شهيد راه حق است و شهيدان زنده‏اند و از نعمتهاي پروردگار برخوردارند، و از اين رو زيارت او پس از شهادت، همچون زيارت او در حال حيات است، و شک نيست که اگر او زنده بود و زائر بر او وارد مي‏گشت، در هنگام سلام روي به او مي‏نمود. شاهد بر اين امر، سخن علامه‏ي مجلسي در مجلد مزار «بحارالأنوار» ص 165، به نقل از کتابهاي «مزار» شيخ مفيد، ابن‏مشهدي و شهيد اول است که در ابتداي زيارت ياد شده گفته‏اند: زائر عباس عليه‏السلام ابتدا بر درب سقيفه ايستاده و اذن دخول مي‏طلبد و مي‏گويد: سلام الله و سلام ملائکته... سپس داخل حرم شده و خود را به روي قبر انداخته و گويد، السلام عليک أيها العبد الصالح... سپس به طرف سر مطهر رفته و نماز و دعا خوانده و به طرف ضريح سمت پاهاي شريف رفته و بگويد: السلام عليک يا ابالفضل العباس... البته گفته شده که اين عبارت و روايت ابن‏قولويه، از ابوحمزه‏ي ثمالي [ صفحه 330] (زيارت ياد شده) بيانگر ايستادن نزد قبر عباس عليه‏السلام بدون اينکه جهتي را ذکر نمايند مي‏باشد، زيرا عبارت چنين آمده که: «سپس داخل شو و خود را بر قبر انداز و بگو...» و بيان نشده که اين افتادن در جهت قبله است، همانگونه که شأن متعارف در زيارت معصومين عليهم‏السلام است، يا از جهت عکس، يا از طرف پاها يا سر مي‏باشد، الا آنکه از مطلق بودن عبارت، روبروي قبله قرار گرفتن بدست مي‏آيد. اما اگر درب حرم مطهر در آن زمان، در همين جاي کنوني آن بوده باشد، زيارت ابوالفضل عليه‏السلام در حد زيارت معصوم - روبروي او و پشت به قبله - خوانده مي‏شود. در اين صورت توقف در برتري روبرو قرار گرفتن و در حال زيارت اعتباري ندارد. اين استظهار علامه‏ي مجلسي هم که زائر را مخير به وقوف مي‏سازد قابل مناقشه است، زيرا از ائمه‏ي عليهم‏السلام خبري درباره‏ي تفاوت قائل شدن بين معصوم و ديگران (از صلحاي خاندان ايشان) نرسيده که دال بر اين باشد که در مورد معصوم زيارت در حالت روبرو خوانده شود و در مورد ديگران رو به قبله. نهايت چيزي که درباره‏ي زيارت امام حسين و اميرالمؤمنين عليهماالسلام هم رسيده روبروي قبر قرار گرفتن و قبله را ميان دو شانه قرار دادن است. هر چند که رواياتي مطلق هم هست که تنها وقوف بر قبر را بيان مي‏سازد، مانند روايات زيارت حضرت جواد و حضرت هادي و حضرات عسکريين و امام رضا عليهم‏السلام. در اين زمينه معصوم با ديگران (از صلحاي از خاندان عصمت عليهم‏السلام) تفاوتي ندارد. اما رواياتي که درباره‏ي زيارت مؤمنان وارد شده و بيان مي‏دارد زائر رو به قبله بايستد و دست بر قبر گذارد، يا آن توقيعي که در «اقبال» از حضرت صاحب الأمر عجل الله فرجه نقل شده که مي‏فرمايد: آن هنگام که قصد زيارت شهدا [ي کربلا] را نمودي پس پايين پاي حسين عليه‏السلام بايست و رو به قبله کن، زيرا آنجا محل (دفن) شهداست و اشاره به علي بن الحسين (علي اکبر) نما و بگو: السلام عليک يا أول قتيل من نسل خير سليل... اخص از مدعا است، مزيد بر آن که عرف اقتضا مي‏کند که سلام و ثنا بر [ صفحه 331] زيارت شونده و در حالت رويارويي با او باشد و بس. به هر حال، ابوالفضل عليه‏السلام از سائر ايثارگران راه توحيد، به خصائصي ممتاز مي‏باشد که زبان و بيان از شمارش آنها ناتوان است. و چگونه چنين نباشد در حاليکه او از مقام رفيعي برخوردار است که همه‏ي شهدا و صديقان بر او غبطه مي‏خورند. و امام صادق عليه‏السلام در آن زيارتي که به ابوحمزه‏ي ثمالي تعليم داد، ما را آگاه مي‏سازد که ابوالفضل عليه‏السلام از منزلتي والا و درجاتي متعالي بهره دارد که جز پيامبران اولواالعزم، بدان نائل نيامده‏اند، و از اين رو در هنگام زيارت، در رجحان روياروئي او ترديدي نيست، همانگونه که درباره‏ي ائمه‏ي هدي عليهم‏السلام اين امر رعايت مي‏شود. چنانکه سرور ما شيخ عبدالحسين مبارک قدس سره در «بشارة الزائرين» بدان فتوي داده، سپس گفته است: و به جان پدر پاک طينتش - که صلوات و تحيات الهي بر او و فرزندش باد - او براي رعايت اين امر، به طور محقق و مسلم شايسته است، چرا که او زاده‏ي سيدالأوصياء و جان باخته در رکاب ريحانه‏ي رسول خدا، حضرت سيدالشهداء عليهم سلام الله مي‏باشد. از اين جا برخي از انديشمندان از علماي اعلام، زيارت عباس عليه‏السلام را بر زيارت امام حسين عليه‏السلام مقدم مي‏داشتند، زيرا که او درگاه برادرش در برآوردن حاجات است، و بر اين شيوه، از قديم الأيام عمل مي‏گشته است. و هم بر اين است که اديب گرانقدر سيد مهدي اعرجي رحمة الله عليه مي‏گويد: من قبل از زاده‏ي رسول خدا، محمد مصطفي صلي الله عليه و آله روي به تو آوردم و بر درگاهت بسان باران، اشک حسرت باريدم. زيرا که تو در تمامي حوائج درگاه اوئي، و آيا براي ورود به سرائي جز از درگاه آن ره مي‏پويند؟!

[1] اسرار الشهادة، ص 146 و 66. [2] مترجم.