ابوالفضل عليه‏السلام به کنيه‏ها و لقبهائي اشتهار يافت که به برخي از آنها از قبل موصوف بود و به بعضي ديگر در روز عاشورا متصف گشت. از جمله [ صفحه 170] کنيه‏هاي او ابوقربه [1] مي‏باشد (قربه به معناي مشک آب است). زيرا در شهادتگاه کربلا چند مرتبه، در حالي که خصم بدسگال آب را بر روي آل مصطفي صلي الله عليه و آله بسته بود و به شدت در اطراف آن پاس مي‏دادند تا مبادا قطره‏اي به حلقوم خشکيده‏ي آن عزيزان خدا برسد، حضرت ابوالفضل بدون توجه به انبوه لشکر و بي‏هيچ هراسي از نيزه و شمشير آنان، با صلابت حيدري بر آنان حمله برد و با فرار روبه صفتانه‏ي آنان، مشک را از آب شريعه پر ساخت و حرم حسيني و اصحاب سيدالشهداء عليه‏السلام را سقايت نمود. اما مورخان و نسب شناسان از اينکه عباس سلام الله عليه مکني به ابوالقاسم باشد، سخني به ميان نياورده‏اند. زيرا هيچکدام از آنان ذکر نکرده‏اند که ايشان فرزندي موسوم به قاسم داشته است. تنها جابر انصاري، چون در اولين اربعين سيدالشهداء عليه‏السلام به زيارت حضرتش مشرف شد، در ضمن خطاب خود به آن شهيدان به خون خفته گفت: السلام عليک يا أباالقاسم، السلام عليک يا عباس بن علي. و از آنجا که اين صحابي عظيم‏الشأن تربيت يافته‏ي خاندان نبوت و امامت است، حتما سببي داشته که اين سردار کربلا را به اين کنيه خوانده است. ليکن کنيه‏ي مشهور آن حضرت، ابوالفضل مي‏باشد. زيرا که از يک جهت فرزندي به نام فضل داشته [2] ، و از طرف ديگر به حق سزاوار اين کنيه است، چرا که فضائل حضرتش چون خورشيد درخشان براي همگان در تلألؤ و نورافشاني است. آري، اگر شرف و فضيلت را منبعي نامتناهي انگاريم، سرچشمه‏ي جوشان آن ابوالفضل است، و اگر فضل و سيادت را بنياني رفيع تصور سازيم، عباس سلام الله عليه از پايه‏هاي عمده‏ي آن مي‏باشد: اي اميري که علمدار شه کرب و بلائي‏ اسد بيشه‏ي صولت، پسر شير خدائي‏ به نسب پور دلير علي آن شاه عدوکش‏ به لقب ماه بني‏هاشم و شمع شهدائي‏ يک جهان صولت و پنهان شده در بيشه‏ي تمکين‏ يک فلک قدرت و تسليم به تقدير قضائي‏ [ صفحه 171] من چه خوانم به مديح تو که خود اصل مديحي‏ من چه گويم به ثناي تو که خود عين ثنائي‏ بي‏حسين آب ننوشيدي و بيرون شدي از شط تو يم فضل و محيط ادب و بحر حيائي‏

[1] سرائر ابن‏ادريس، مقاتل الطالبيين، أنوار نعمانيه، تاريخ الخميس، ج 2، ص 317. [2] سر السلسلة العلوية، عمدة الطالب، مقاتل الطالبيين.