در بيان شجاعت و دلير مرديش نيز همين مقدار کافي است که پدرش او را در جنگ جمل، به منزله‏ي دست خود قرار داد و در پيشگاه حضرتش بي‏باکانه به قلب دشمن مي‏زد. چنان که آنجا که در مقابل حسنين عليهماالسلام به ستيز با دشمن مشغول بود و دشمنان را از آسيب وارد ساختن به اين دو بزرگوار [ صفحه 131] باز مي‏داشت، اميرالمؤمنين عليه‏السلام به او فرمودند: آنان (حسن و حسين) عليهماالسلام چشمان من هستند و تو دستم مي‏باشي. آيا با ستم از چشمان خود محافظت نکنم؟ از بلاغت آميخته با دلير مردي او همين بس که در جنگ صفين بين دو لشکر ايستاد و خطاب به سپاه معاويه کرد و گفت: اي اهل شام، اي سگان پليد، اي خاندان نفاق! اي مايه‏هاي آتش و هيمه‏هاي دوزخ... [1] . تا آخر کلام او، که اين خطابه‏ي بليغ او در آن سپاه انبوه و جمعيت فراوان مؤثر افتاد و اعجاب همگان را برانگيخت و دوست و دشمن به فضل و برتري او سر تسليم فرود آوردند.

[1] تذکرة الخواص سبط ابن‏جوزي، ص 167. مناقب خوارزمي، ص 134.