صفدي گويد:
از آنجا که عقيل صفات و افعال زشت قريش را يادآور ميشد، و نيز به واسطهي فضائل و آگاهيهاي او نسبت به انساب عرب [و شناساندن خاندانهاي اصيل از ناپاک] و حاضر جواب بودن او در اين مورد، مردم او را دشمن داشتند و سخنان باطل دربارهاش گفتند، تا آنجا که او را منسوب به حماقت و کم خردي نمودند [1] .
و بر اين اساس احاديثي دربارهاش ساختند که دور از شأن و مقام اوست. از جمله از قول اميرالمؤمنين عليهالسلام سخناني به دروغ نقل نمودند که باعث خدشهدار شدن شخصيت او، و کاستن از ارجمندي و کرامت وي گردد. آنان گمان بردند با اين کار خود ميتوانند اصالت خاندان پاک ابوطالب را لکهدار ساخته و آنان را خارج از دائرهي انسانيت، تا چه رسد خارج از دين اسلام، معرفي کنند. اما حقيقت اين است که اينان چون نتوانستند هيچگونه افترائي به مولاي متقيان عليهالسلام وارد سازند، پس درصدد کاستن از مقام پدر و خاندانش برآمدند. ليکن اين باطل پردازيها در جهت خدشه دار نمودن اين اهل بيت و پيشوايان امت، کارگر واقع نشد و سرانجام نيتهاي شومشان برملا گشت و مردمان بر ناراستي اين احاديث دروغين آگاه شدند.
از جمله، از اميرالمؤمنين عليهالسلام نقل ميکنند که فرمود:
[ صفحه 109]
ما زلت مظلوما منذ کنت صغيرا. ان عقيل ليرمد فيقول: لا تذروني حتي تذروا عليا، فاضجع و اذري و ما بي رمد.
من از کودکي مظلوم و مورد ستم بودهام؛ عقيل درد چشم ميگرفت و چون ميخواستند به چشمش دارو بريزند، ميگفت: تا به چشم علي دارو نريزيد نميگذارم که به چشم من دارو بريزيد. پس مرا خواباندند و در حالي که چشم درد نداشتم به چشمم دارو ميريختند تا او راضي به معالجه شود!!
من هيچگاه اين حديث را نميخوانم مگر اينکه در شگفت ميشوم که کسي که آشکارا اين حديث را به دروغ به حضرتش نسبت داده است، چگونه راضي به اين افترا شده است؟ زيرا هنگام ولادت اميرالمؤمنين عليهالسلام مصادف با بيست سالگي عقيل بود؛ آيا هيچکس معتقد ميشود يا گمان ميبرد فردي در اين سن و سال، چون مصلحتش به خوردن دارو باشد، از اين کار امتناع ورزد، مگر اينکه برادر يک يا دو سالهاش همان دارو را بنوشد؟!
مسلم است که احدي، حتي اگر در نهايت ضعف قواي عقلاني باشد، به اين کار اقدام نميورزد، تا چه رسد شخصي مانند عقيل که در صدف مرواريد آفرين ابوطالب پرورش يافته و از پستان کانون معرفت شير نوشيده است؛ مخصوصا آن که از برادرش امام عليهالسلام نيز از هنگام ولادت، آيات و معجزاتي مشاهده نمايد.
آري، اين احاديث دروغين، همه نشانهي کينهها و عنادهائي است که دامنگير کساني ميشود که متحيرانه در کوري و ظلمت گام مينهند و در ضلالت و گمراهي غوطهور شدهاند؛ بدون اينکه از هيچ فکر و انديشهاي برخوردار باشند. آري:
استحوذ عليهم الشيطان فأنساهم ذکر الله اولئک حزب الشيطان، ألا ان حزب الشيطان هم الخاسرون [2] .
شيطان بر آنان احاطه يافت و ياد خدا را از خاطرشان برد. آنان حزب شيطانند و آگاه باشيد که حزب شيطان همان زيانکارانند.
[ صفحه 110]
آري، اميرالمؤمنين عليهالسلام به دفعات فرمود:
ما زلت مظلوما [3] .
من پيوسته مورد ستم بودهام.
بدون هيچ سخن اضافهاي. که مقصود حضرتش غصب حق ايشان بود که بر امت واجب است حافظ آن باشند و از رسيدن آن به ديگران جلوگيري نمايند. همچنان که اين مظلوميت نشانگر رو گرداني مردم از اميرالمؤمنين عليهالسلام، تعطيل احکام الهي به سبب اخذ آنها از ديگران، برگزيدن افرادي که در هيچ صفت نيکي پابرجا نبودند و از جانب صاحب شريعت بر پيشوايي آنان هيچ فرماني نبود و خالي از فهم و فراست لازم [براي پيشوائي بر خلق] بودند و در جنگهاي صدر اسلام هيچ سابقهي درخشاني نداشتند، ميباشد.
واقعيت اين است که چون اين اعلان مظلوميت متوجه اين افراد و عليه آنان بوده است، لذا هواخواهانشان لبهي تيز آن را از آنان بازگردانده و متوجه اين سيد بزرگوار نمودهاند. اما اين بيخبران غافلند که اين تير سهم آگين به طرف خودشان به سرعت بازگشت، و اينان چون کسي بودند که گور خود را با ناخن ميکند.
|