اما مسألهي آهن گداخته که اميرالمؤمنين عليهالسلام آن را به عقيل نزديک ساخت، نشانگر هيچ نافرماني و ارتکاب گناهي نيست. زيرا مربي اهل ايمان با اين شيوه درصدد تهذيب نفس او بيش از آنچه مردم عادي مهذب ميشوند، برآمده و عملکردي در حد شخصيت و مقام عقيل در پيش گرفته است. حضرت سيد الأوصياء سلام الله عليه با اين کار اراده فرمود او را متوجه اين معني سازد که انساني که تاب و توان نزديک شدن به آهني که به آتش دنيا گداخته شده است را ندارد و با لمس و نزديک شدن به آن فريادش به آسمان ميرسد، چگونه ميتواند متحمل آتش سوزان آخرت که پوست را از سر ميکند شده و در طبقات و درکات جهنم زيرورو شود؟
پس بر انسان کامل واجب است که با سرکوبي شکم خوارگي و درهم شکستن حرص و ولع [نسبت به کالاي بيارزش و زودگذر دنيا] و تحمل رنج و مشقت در راه سختيها [ي مبارزه با نفس] از شعلههاي فروزان خشم پروردگار دوري جويد، و به اين ترتيب رضايت خداوند عالميان را جلب نموده، آمرزش الهي را شامل حال خود سازد.
اما در اين ميان هر چند که ديگر افراد مردم با ترک محرمات، خود را از آتش دوزخ مصون ميدارند، ليکن بر شخصيتهائي چون عقيل، که از خاندان وحي و اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام است، لازم است که از مکروهات و حتي از امور مباح و جائز که در خور شأن آنها نيست، خودداري نمايد و با اين رياضت شرعي و ترک همهي اينها شايستهي آن شود که اقشار مستضعف و پايمال جامعه، بر حسب وسع و توان خود به او اقتدا جويند و خود را با ديدن عقيل که چنين شدائد را به جان ميخرد، تسلي و آرامش دهند، و در برابر فقر و پريشاني بسيار، مردانه بايستند. که چه بسا اعمال مباح و جائزي که اشخاصي همانند عقيل در برابر آنها مورد اعتراض قرار ميگيرند، ولي اگر ديگران مرتکب آنها شوند، ملامتي بر آنان نباشد؛ که گفتهاند:
[ صفحه 108]
حسنات الأبرار سيئات المقربين.
کار نيک نيک سيرتان، از مقربان گناه است.
و اميرالمؤمنين عليهالسلام با اين شيوه خواست برادرش را به اين منزلت و مقام بزرگ - که آن هنگام از يادش رفته بود - آگاه سازد.
|