چون عبدالمطلب سلام الله عليه به دنيا آمد او را شيبة الحمد مي‏خواندند، چه آنکه قريش در سختي‏ها و براي رفع مشکلاتشان به وي مراجعه مي‏کردند. او رئيس قوم و شريف مکه و از حکيمان قريش و بسيار بردبار و حليم بود. عبدالمطلب بنيانگذار پاره‏اي از چيزها بود که بعدا اسلام آنها را امضاء و تأييد فرمود، از جمله: ازدواج با نامادري را بر فرزندان ممنوع کرد. گنجي پيدا کرد و خمس آن را به فقرا تصدق نمود. در مورد خونبهاي قتل، صد شتر معين کرد. تا زمان وي تعداد طواف بر گرد خانه‏ي کعبه عدد معيني نداشت و او [ صفحه 59] براي اولين بار هفت مرتبه طواف خانه‏ي کعبه را لازم ساخت. قطع دست سارق و تحريم خمر و زنا نيز از اوست. همچنين مقرر داشت برهنه و عريان بيت الله الحرام را طواف نکنند. قمار و خوردن گوشت آنچه را که از براي بت‏ها قرباني مي‏کردند ممنوع ساخت [1] . فرازهايي زير از اوست: قبل از اينکه ظالم از اين دنيا برود مسلما از او انتقام گرفته خواهد شد. در پي اين دنيا سراي ديگري است که در آن نيکوکار به پاداش احسان خود مي‏رسد و بدکار جزاي بدي خود را خواهد ديد، و اگر ظالم در اين دنيا به عقوبت و مجازات ظلم خود نرسد آن مجازات در آخرت براي او مهياست [2] . از القاب ديگر عبدالمطلب فياض بود و آن به جهت بخشش فراوان او بود تا بدان حد که پرندگان و وحوش نيز از خوان نعمت او بي‏بهره نبودند [3] . عبدالمطلب از عزت و شرافت بسياري برخوردار بود به طوري که در مقابل خانه‏ي کعبه براي او فرشي مي‏گستردند و اينکار براي هيچکس جز او سابقه نداشت و جز پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله کسي حق و اجازه‏ي نشستن روي آن فرش و همنشيني با عبدالمطلب را نداشت [4] و اگر يکي از عموهاي پيامبر صلي الله عليه و آله قصد دور کردن ايشان را از آن فرش داشت عبدالمطلب فرياد زنان به او مي‏گرفت که او (پيامبر) صلي الله عليه و آله داراي شأني رفيع و منزلتي والاست [5] . البته با توجه به اينکه عبدالمطلب يکي از اوصياء بود، اين امر از وي تعجبي ندارد. وي کتب آسماني را مطالعه مي‏کرد. حضرت ابوطالب عليه‏السلام به [ صفحه 60] حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله اظهار داشت که: پدرم (عبدالمطلب) تمام کتب آسماني را قرائت مي‏کرد و همواره مي‏گفت: از نسل من پيامبري ظهور خواهد کرد و من علاقه‏مندم که زمان وي را درک کنم و به او ايمان آورم و هر کس از اولاد من در آن زمان باشد بايد به او ايمان آورد [6] . حضرت اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام مي‏فرمود: و الله ما عبد أبي، و لا جدي عبدالمطلب، و لا عبد مناف، و لا هشام صنما، و انما کانوا يعبدون الله و يصلون الي البيت، علي دين ابراهيم، متمسکين به. قسم به خدا پدر و جد من عبدالمطلب و عبد مناف و هاشم بت نپرستيده و فقط خداي را مي‏پرستيدند و به سوي خانه‏ي خدا نماز مي‏گزاردند و به آئين ابراهيم عليه‏السلام متدين بودند [7] .

[1] خصال شيخ صدوق؛ سيره‏ي حلبيه، ج 1، ص 5. [2] سيره‏ي حلبيه، ج 1، ص 12. [3] همان کتاب، ص 4. [4] يعقوبي، ج 2، ص 11، تاريخ الخميس، ج 1 ص 270. [5] سيره‏ي حلبيه، ج 1، ص 129. [6] بحار، ج 9، ص 31. [7] کمال الدين صدوق، ص 104.