من زاده‏ي علي مرتضايم‏ من شاهباز ملک لا فتايم‏ فضل و شرف، همين بس از برايم‏ که خادمم به درگه حسيني‏ و الله ان قطعتموا يميني‏ خدمتگزار زاده‏ي بتولم‏ من باغبان گلشن رسولم‏ ز افسردگي گلشنش ملولم‏ دارم دل شکسته و غميني‏ و الله ان قطعتموا يميني‏ سقاي تشنه‏گان بي‏پناهم‏ دشمن اگر چه گشته خار راهم‏ من يک تنه، حريف اين سپاهم‏ اني احامي أبدا عن ديني‏ و الله ان قطعتموا يميني‏ استاده‏ام کنار آب لغزان‏ پايم بر آب و قلب من فروزان‏ در آب و آتشم چو شمع سوزان‏ سوزم ز خاطرات آتشيني‏ و الله ان قطعتموا يميني‏ يا رب مدد کن اين فرس برانم‏ وين آب را به خيمه‏گه رسانم‏ ديگر چه غم، که بعد از آن نمانم‏ جانم فداي عشق نازنيني‏ و الله ان قطعتموا يميني‏ تنها، ميان تير دشمنانم اي کاش نيزه‏ها خورد به جانم در پيش کودکان خجل بمانم اي تير اگر به مشگ من نشيني و الله ان قطعتموا يميني سقاي تشنگان کربلايم‏ اگر چه شد بريده دستهايم‏ با مرکبم کنار خيمه آيم‏ تا حال زار من اخا ببيني‏ و الله ان قطعتموا يميني‏ در خاک و خون، دلم ازين غمين است‏ که از عطش لب تو آتشين است‏ دستم جدا، فتاده بر زمين است‏ در فرق من عمود آهنيني‏ و الله ان قطعتموا يميني‏ اني احامي أبدا عن ديني‏ [ صفحه 384]