کربلا کعبه‏ي عشق است و من اندر احرام‏ شد درين قبله‏ي عشاق، دو تا تقصيرم‏ دست من خورد به آبي که نصيب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصويرم‏ [ صفحه 383] بايد اين ديده و اين دست، دهم قرباني‏ تا که تکميل شود حج من و تقديرم‏ زين جهت دست به پاي تو فشاندم بر خاک‏ تا کنم ديده خدا، چشم به راه تيرم‏