شخصيت عباس عليه‏السلام با ايمان به خداوند، يقين سرشار و بصيرت بسيار، پي‏ريزي شده بود. او در آغوش پدر و دامان مادر فراگرفت که ابتدا بايد ايمان خود را به کاملترين مرتبه و يقين خويش را به بهترين درجه رسانده و با نگرش دقيق بصيرتي ژرف پيدا کند و در پي آن نيتي زلال و عملي صالح به دست آورد. از اين رو بينشي تابناک داشت و در لغزشگاههاي فکري، کوچکترين خطايي از او ديده نمي‏شد. هنگام نرمش و زمان خشونت را به خوبي مي‏دانست و در مهلکه‏هاي ستيز و نبرد خاطرات پرباري از خود باقي مي‏گذارد. ديدگان پرنورش اعماق حقايق را مي‏ديد و قلب پر فروغش پرده‏هاي ابهام و ترديد را کنار مي‏زد. آنجا که حکومت امويان توفاني سهمگين براي اسلام و مسلمين بود، [ صفحه 97] عباس در راه دفع اين خطر جهاد کرد و چون هنگامه‏ي حمايت از ولايت و امامت فرارسيد، بدون هيچ سخن در اختيار امام زمان خود بود. دشمن که جلوه‏هاي گوناگون و چشمگير شخصيت عباس عليه‏السلام را باور داشت، بيشترين همت خود را در جداسازي وي از امام حسين عليه‏السلام صرف کرد تا بدين وسيله ضربه‏اي سهمگين از درون بر سپاه حسين عليه‏السلام وارد کند. اما ديدگان بصيرت آميز و قلب پر ايمان عباس عليه‏السلام، امان‏نامه‏ها و وعده هاي پول و مقام را سرابي بيش ندانست و با يقين سرشار تا آخرين لحظه ايستادگي کرد. امام صادق عليه‏السلام که از بلندي آگاهي و معرفت خويش به اوصاف ابوالفضل عليه‏السلام مي‏نگرد، نخستين فضيلت وي را بصيرت بسيار و ايمان راسخ مي‏شمرد؛ صفتي که بنيان تمام فضايل محسوب مي‏شود و در آرمان دهي آنها، نقشي ژرف و به سزا دارد [1] .

[1] ر. ک: بطل العلقمي، ج 2، ص 436 - 398.