خورشيد امامت حسيني در حالي طلوع کرد که بيست و چهار بهار از حيات عباس عليه‏السلام مي‏گذشت و اين سومين فصل و سرنوشت سازترين حادثه‏ي زندگاني وي به شمار مي‏رفت. تأثير کيميايي سخن پدر و عبارات عشق افروز مادر به همراه واژه‏هاي شهامت آفرين برادرش امام حسن مجتبي عليه‏السلام در اين بخش از حيات ابوالفضل خود را نشان داد. آغاز امامت امام حسين با ظلمت افروزي معاويه بر مسند قدرت همراه بود. او که با روش مخصوص خود اوضاع را زير نظر داشت و با نيرنگهاي گوناگون، خويش را در نگاه مسلمانان فردي با ايمان مي‏نمود، بر آن بود تا هر چه بيشتر بر قدرتش افزوده، استحکام و بقاي آن را تضمين کند. از سوي ديگر، امام حسين عليه‏السلام چون برادرش به هدايت و راهبري مسلمانان مشغول بود، مردم مدينه را از علوم آل‏محمد عليهم‏السلام و تعاليم نبوي و علوي بهره‏مند مي‏ساخت، با کشاورزي زندگي خويش را [ صفحه 49] مي‏گذرانيد و از دست بخشش و سخاوت خود بسياري را بي‏نياز مي‏کرد. بصيرت حضرت، که از بلنداي دانايي و عظمت برخوردار بود، وسعت کشور را زير نظر داشت و هر گاه ضرورت برخورد و بيان سخنان اصلاحي وجود داشت، با گفتاري روشن، معاويه را بر آن مي‏داشت تا پليديهاي خود و فرزندانش را کمتر ساخته و حال مسلمانان مظلوم را مراعات کند. وقتي افشاگري جنايات حاکم مسلمين! سودمند مي‏نمود، امام حسين عليه‏السلام گامي ارزشمند در بيداري مسلمانان برداشت. او در مجلسي، که در مکه برگزار شد و بسياري از مهاجرين و انصار و تابعين در آن حضور داشتند، با سخنان رسا و عبارات آتشين، جنايات معاويه را برملا ساخت. امام عليه‏السلام در اين محفل تمام آياتي را که پيرامون اهل بيت عليهم‏السلام نازل شده بود تلاوت فرمود و ضمن تفسير آن آيات، گفته‏هاي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در حق خود و خاندانش را برشمرد. دستاورد گرانبهاي اين سخنان، تأييد صحابه و تابعين و بازگويي عبارات امام در شهرها و روستاها بود. حاضران در محفل، به خاطر تعهدي که حضرت از آنان گرفته بود، گفتار امام عليه‏السلام را به گوش مردم رساندند و بدين ترتيب پرده از چهره‏ي زشت معاويه کنار رفت. به هر روي، چشمان در غبار نشسته و دلهاي غافل رو به بيداري بود که مرگ معاويه فرا رسيد و به اجداد ناپاکش ملحق شد. اين حادثه‏ي تاريخي، سرنوشت مسلمانان را درگذري سرنوشت‏ساز فروبرد و زندگي دين باوران انديشمندي چون عباس عليه‏السلام را دچار حساسيتي ژرف ساخت. اينک يک تصميم مسير سعادت را عوض مي‏کرد و اندکي [ صفحه 50] درنگ و سستي عاقبتي نافرجام در پي داشت. با روي کار آمدن يزيد، فصلي تازه در جهان اسلام پديد آمد و حوادثي جديد رخ نشان داد. از اين هنگام بود که همدلي و همراهي ابوالفضل عليه‏السلام با برادرش فزوني يافت و عباس در کنار امام عليه‏السلام شاهد جنايات و هرزگيهاي فراوان يزيد شد، بي‏حرمتي به ارزشهاي دين را نظاره مي‏کرد، دهن کجي ولي امر! را به مقدسات مي‏ديد، تلاش حکومت در انهدام اسلام و ريشه کن کردن شيعيان متعهد را مشاهده مي‏کرد و راههاي گوناگون مبارزه را مي‏آموخت. [1] . [ صفحه 53]

[1] زندگاني حضرت ابوالفضل العباس، ص 118؛ زندگاني قمر بني‏هاشم، ص 136 - 135.