دو ماه از دو افق در دو شب تجلي کرد يکي شهنشه دوران يکي امير سپاهش دو غنچه از دو چمن از دو باغ جلوه‏گر آمد يکي چو سرو خرامان يکي چو لاله به راهش دو شاهزاده دو جانان شد از دو مام تولد يکي به سوم شعبان يکي به چار صباحش دو گوهر از دو صدف از دو بحر گشت نمايان يکي چراغ هدايت يکي معين و گواهش دو دلفروز دو دلير دو دلستان ز در آمد يکي به غمزه ز ما برد دل يکي به نگاهش دو گنج جود دو کان سخا دو قلزم رحمت يکي مطيع خدا و يکي امين الهش يکي حسين و يکي ناصر حسين ابوالفضل که جان خويش به ميدان عشق داد براهش دو ملجأ و دو پناه و دو دادرس به «هنرور» که مي‏دهند به ظل لواي خويش پناهش [ صفحه 60] شاهي به دو صد عزت و اجلال آيد با شوکت و فر و جاه و اقبال آيد امروز «حسين» آيد و فردا «عباس» خورشيد ز پيش و مه ز دنبال آيد