اي حرمت قبله‏ي حاجات ما ياد تو تسبيح و مناجات ما تاج شهيدان همه عالمي دست علي ماه بني هاشمي ماه کجا روي دل‏آراي تو سرو کجا قامت رعناي تو [ صفحه 54] ماه درخشنده‏تر از آفتاب مطلع تو جان و تن بو تراب همقدم قافله سالار عشق ساقي عشاق و علمدار عشق سرور و سالار سپاه حسين داده سرو دست به راه حسين عم امام و اخ و ابن امام‏ حضرت عباس عليه‏السلام اي علم کفر نگون ساخته پرچم اسلام بر افراخته مکتب تو مکتب عشق و وفاست درس الفباي تو صدق و صفاست مکتب جانبازي و سربازي است بي سري آن گاه سر افرازي است شمع شده آب شده سوخته روح ادب را ادب آموخته آب فرات از ادب توست مات موج زند اشک به چشم فرات ياد حسين و لب عطشان او وان لب خشکيده‏ي طفلان او تشنه برون آمدي از موج آب اي جگر آب برايت کباب ساقي کوثر پدرت مرتضي است کار تو سقائي کرب و بلا است مشک پر از آب حياتت به دوش طفل حقيقت ز کفت آبنوش درگه والاي تو در نشأتين هست در رحمت و باب حسين هر که به دردي به غمي شد دچار گويد اگر يک صد و سي و سه بار اي علم افراخته در عالمين اکشف يا کاشف کرب الحسين از کرم و لطف جوابش دهي تشنه اگر آمده آبش دهي چون نهم ماه محرم رسيد کار بدان جا که نبايد کشيد از عقب خيمه‏ي صدر جهان شاه فلک جاه ملک پاسبان شمر به آواز تو را زد صدا گفت کجايند بنو اختنا تا برهانند ز هنگامه‏ات داد نشان خط امان نامه‏ات رنگ پريد از رخ زيباي تو لرزه بيفتاد بر اعضاي تو من به امان باشم و جان جهان از دم شمشير و سنان بي‏امان [ صفحه 55] دست تو نگرفت امان نامه را تا که شد از پيکر پاکت جدا مزد تو زين سوختن و ساختن دست سپر کردن و سر باختن دست تو شد دست شه لافتي خط تو شد خط امان خدا پنج امامي که تو را ديده‏اند دست علم گير تو بوسيده‏اند طفل بدي مادر والاگهر بردت در ساحت قدس پدر چشم خداوند چو دست تو ديد بوسه زد و اشک ز چشمش چکيد با لب آغشته به زهر جفا بوسه به دست تو بزد مجتبي ديد چو در کرب و بلا شاه دين دست تو افتاده به روي زمين خم شد و بگذاشت سر ديده‏اش بوسه بزد با لب خشکيده‏اش‏ حضرت سجاد هم آن دست پاک بوسه زد و کرد نهان زير خاک حضرت باقر به صف کربلا بوسه به دست تو بزد بارها مطلع شعبان همايون اثر بر ادب توست دليلي دگر سوم اين ماه چو نور اميد شعشعه‏ي صبح حسيني دميد چارم اين مه که پر از عطر و بوست نوبت ميلاد علمدار اوست شد به هم آميخته از مشرقين نور ابوالفضل و شعاع حسين وقت ولادت قدمي پشت سر وقت شهادت قدمي پيشتر اي به فداي سر و جان و تنت وين ادب آمدن و رفتنت مدح تو اين بس که شه ملک جان شاه شهيدان و امام زمان گفت به تو گوهر والا نژاد جان برادر به فداي تو باد شه چو به قربان برادر رود کيست «رياضي» که فدايت شود؟ [ صفحه 56]