مرحوم مجلسي رحمه‏الله از کتاب امالي صدوق رحمه‏الله از ابوحمزه ثمالي نقل کرده است: روزي امام زين‏العابدين عليه‏السلام به عبيدالله پسر عباس بن علي بن ابي‏طالب عليهم‏السلام نظر نمود و گريه کرد، سپس فرمود: «رحم الله العباس فلقد آثر و ابلي وفدي اخاه بنفسه حتي قطعت يداه فابدل الله عزوجل بهما جناحين يطير بهما مع الملائکة في الجنة کما جعل لجعفر بن ابي‏طالب عليهم‏السلام. و ان للعباس عند الله عزوجل منزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامة» [1] . «خدا رحمت کند عباس عليه‏السلام را که برادرش را بر خود برگزيد و آزمايش شد و جان خود را فداي برادرش نمود تا دو دستش قطع شد و خداوند عزوجل به عوض دو دستش به او دو بال داد که هر جاي بهشت که بخواهد با ملائکه پرواز مي‏نمايد مانند جعفر بن ابي‏طالب عليهماالسلام. و همانا براي عباس عليه‏السلام نزد خداوند تبارک و تعالي مقامي است که همه‏ي شهدا - تا روز قيامت - غبطه او را مي‏خورند». [ صفحه 86] در اين حديث مطالب ارزنده و خصال و صفات و مدح‏هاي مهمي براي قمر بني‏هاشم ديده مي‏شود که سزاوار است پيرامون يکايک آنها به بحث پرداخت: اول: ايثار قمر بني‏هاشم عليه‏السلام در کتب لغت «ايثار» را اين‏گونه تعريف نموده‏اند: «آثره علي نفسه، قدمه و فضله» [2] . «ايثار نمود يعني کسي را بر خود مقدم داشت و او را برتري داد». پس معناي ايثار چنين مي‏شود: در موقع نياز، حاجت ديگري را بر خود مقدم بدارد. بعضي گفته‏اند: بخشش سه قسم است: سخا، جود و ايثار. سخا عبارت است از بخشيدن مقدار کمتر و نگهداري بيشتر، جود بخشيدن مقدار بيشتر و نگه داشتن کمتر، ايثار بخشيدن همه‏ي آنچه در توان است بدون اينکه براي خود چيزي نگه دارد. بنابراين ايثار والاترين مرتبه‏ي بخشش است و در مقام ستايش و مدح بر همه مقدم است، خداي عزوجل آن را در قرآن ذکر نموده و فرموده است: (و يؤثرون علي انفسهم ولو کان بهم خصاصة) [3] . «آنها را بر خويشتن و گرچه حاجتمند باشند مقدم دارند». و خود ايثار نيز مراتبي دارد گاهي ايثار در ارتباط با مال و منصب است که ارزش فراواني دارد و گاهي ايثار در ارتباط با فرزند و اهل و عيال است که ارزش آن از ايثار با مال و منصب بيشتر است و گاهي ايثار به نفس و جان است که در حفظ جان، ديگري را بر خود مقدم مي‏دارد و اين بالاترين درجه‏ي ايثار است و قيمت و ارزش آن در تصور نمي‏گنجد و اين نوع از ايثار در ميان انسان‏ها کم ديده شده و مي‏شود. علي بن ابي‏طالب عليهماالسلام در اين قسم از ايثار در تاريخ ضرب‏المثل است که در [ صفحه 87] ليلةالمبيت جان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را بر خويش مقدم داشت و در فراش آن حضرت خوابيد تا حضرت به سلامت از منزل بيرون رفتند. ايثار قمر بني‏هاشم عليه‏السلام به هر نحو در زندگي او ديده مي‏شود ايثار به مال آن جايي بود که وارد شريعه‏ي فرات گرديد. سخت تشنه بود و آب را با کف دست خود برداشت اما نياشاميد و ريخت. مشک را به دوش کشيد و از آب بيرون آمد تا شايد بتواند آب را به برادرش امام حسين عليه‏السلام و تشنه‏کامان برساند. و اين را در شعر خود ابراز نمود: يا نفس من بعد الحسين هوني و بعده لا کنت أن تکوني هذا الحسين شارب المنون و تشربين بارد المعين [4] . آمد به يادش از لب خشک برادرش شد غيرت فرات دو چشم ز خون ترش گفتا نخورده آب گلستان حيدري‏ داري تو ميل آب کجا شد برادري تشنه است آنکه نوگل باغ فتوت است لب تر مکن ز آب که دور از مروت است و ايثار به نفس و جان از آن ايثارش روشن‏تر است که امان را نپذيرفت. و جان خود را فداي امام حسين عليه‏السلام نمود و در شعر خود به اين موضوع اشاره دارد: لا ارهب الموت اذا الموت رقا حتي اواري في المصاليت لقا نفسي لنفس الطاهر الطهر وقا اني أنا العباس اغدو بالسقا و لا اخاف الشر يوم الملتقي [5] . از مرگ نمي‏ترسم وقتي که بيايد، حمله مي‏کنم تا در ميان مبارزان کارآزموده سخت پنهان شوم. جانم فداي جان امام حسين عليه‏السلام، من عباسم که سقا نام دارم در روز کارزار از مرگ نمي‏ترسم. [ صفحه 88] دوم: بلا و امتحان در روايت آمده است: «و ابلي». در مجمع‏البحرين فرموده است: «ابلاه بالالف: امتحنه؛ او را مورد آزمايش قرار داد». و در المنجد گفته است: «ابلي في الحرب بلاء حسنا: أظهر فيها بأسه حتي بلاه الناس فامتحنوه». «در جنگ گرفتاري خوبي متحمل شد و شجاعتش را آشکار ساخت تا جايي که مردم او را گرفتار کردند و مورد آزمايش قرار دادند». کلمه «ابلي» در روايت تاب هر دو معنا را دارد اگر به معناي اول باشد مراد آن است که خداوند او را مورد امتحان و آزمايش قرار داد. چه امتحان و آزمايشي بالاتر از اين که امام حسين عليه‏السلام در شب عاشورا بيعت خود را منحل نمود و فرمود: «آزاديد برويد». ولي حضرت عباس و بقيه بني‏هاشم عرض کردند: «چرا چنين کاري بکنيم و تو را تنها بگذاريم؟ براي اينکه بعد از تو زنده بمانيم؟ خداوند هرگز چنين روزي را نياورد... پناه به خدا و ماه حرام که ما تو را تنها بگذاريم. اگر چنين نماييم به مردم چه بگوييم؟ به مردم بگوييم آقا و پسر آقا و پناهگاه خود را تنها گذاشتيم تا آماج تيرها گردد و در معرض نيزه‏ها قرار گيرد و درندگان او را بدرند و ما به خاطر علاقه‏ي به دنيا فرار کرديم؟! پناه به خدا ما چنين نخواهيم کرد بلکه در کنار تو زنده مي‏مانيم و با تو مي‏ميريم». [6] . و چه امتحان و آزمايشي از اين بالاتر که از عبيدالله بن زياد لعنة الله عليه براي حضرت عباس و برادرانش امان‏نامه گرفتند ولي حضرت به شمر ملعون فرمود: «خداوند تو و امانت را لعنت کند. اگر تو دايي ما هستي آيا سزاوار است که به ما امان بدهي و پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم امان نداشته باشد». [7] . [ صفحه 89] شنيدن اين سخنان آسان است ولي در مقام امتحان در موقع عمل اهل آن کم هستند. و اگر اين کلمه به معنايي باشد که در المنجد آمده است باز هم حق است و درست زيرا ابي‏الفضل العباس در جنگ چنان امتحان داد و شجاعت به خرج داد که دوست و دشمن او را تحسين کردند که بعضي گفته‏اند: بيست و پنج هزار از دشمنان را به قتل رسانيد. [8] . شاهد بر معناي دوم اين است که روايتي از امام صادق عليه‏السلام نقل شده است که اين جمله در آن آمده است: «و ابلي بلاء حسنا». و فاضل معاصر دهسرخي اين‏گونه ترجمه نموده است: «امتحان خوبي پس داد يا در جنگ قوتش را آزمود». [9] . سوم: فداکاري در پيش مرگي در روايت آمده است که: «و فدي أخاه بنفسه». مرحوم کلباسي رحمه‏الله اين جمله را چنين ترجمه نموده است: «اختيار کرد حيات آن حضرت را بر حيات خود و به اصطلاح زبان فارسي پيش مرگ آن حضرت گرديد». [10] . گرچه معلوم بود امام حسين عليه‏السلام به شهادت مي‏رسد ولي حفظ امام عليه‏السلام در حد امکان هر چند به مقداري اندک واجب بود روي اين جهت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام حيات حضرت سيدالشهداء عليه‏السلام را بر حيات خود مقدم داشت و پيش از آن حضرت اقدام به جنگ نمود، در عين حال که مي‏توانست از ميدان معرکه بيرون رود و جان سالم به در برد. چهارم و پنجم: در حديث از مقام و مرتبه‏ي حضرت ابوالفضل عليه‏السلام سخن به ميان آمده است که خداوند در عوض دو دستش دو بال به او داده است که در هر جايي از بهشت که اراده نمايد مي‏تواند تشريف ببرد و اين خصوصيت فقط براي آن حضرت و جعفر طيار است. [ صفحه 90] و نيز براي حضرت عباس عليه‏السلام درجه و مقامي است که همه‏ي شهيدان واقعي غبطه‏ي آن مقام را مي‏خورند. البته مقصود شهداي غير معصوم است که کسي به مقام معصومين نمي‏رسد. ششم: امام زين‏العابدين عليه‏السلام براي قمر بني‏هاشم عليه‏السلام گريه نمود و روشن است که گريه‏ي امام عليه‏السلام مانند گريه‏ي مردم عادي نيست او فقط براي حق و بر حق گريه مي‏نمايد. گريه‏ي امام سجاد عليه‏السلام در مصيبت عمويش منحصر به اين مورد نيست. مرحوم مقرم مي‏نويسد: هر وقت امام زين‏العابدين عليه‏السلام عبيدالله فرزند قمر بني‏هاشم عليه‏السلام را مي‏ديد اشکش جاري مي‏شد و مي‏گريست. علت گريه را از آن حضرت پرسيدند، فرمود: «به ياد موقف پدرش در کربلا مي‏افتم، نمي‏توانم از گريه خودداري نمايم». [11] .

[1] بحارالانوار، ج 45، ص 298. [2] مجمع‏البحرين، ج 3، ص 198. [3] حشر / 9. [4] بطل العلقمي، ج 2، ص 348 - 373. [5] همان، ج 3، ص 231. [6] مجالس عاشورا، ص 250. [7] همان، ص 229 و 230 جريان امان‏نامه در جريان روز عاشورا ذکر مي‏شود. [8] رمز المصيبة، ج 2، ص 230 پاورقي. [9] همان. [10] خصايص العباسيه، ص 222. [11] العباس، ص 197.