فاضل معاصر يگانه
اهل حرم چشم انتظارند اي برادر
غير از تو سقايي ندارند اي برادر
از تشنهکامي بيقرارند اي برادر
برخيز و بنگر جان برادر
اي جان جانان فرزند حيدر
بار دگر برخيز برپا کن علم را
بردار از قلب برادر بار غم را
اهل حرم ياور ندارند اي برادر
برخيز و بنگر جان برادر
اي جان جانان فرزند حيدر
اي وارث شير خدا فرزند حيدر
اي در شجاعت همچو آن شير دلاور
عترت نگهباني ندارند اي برادر
برخيز و بنگر جان برادر
اي جان جانان فرزند حيدر
اي قوت قلب عزيزان پيمبر
برخيز و بنما حمله بر اين قوم کافر
کشتند جمله ياورانم را سراسر
برخيز و بنگر جان برادر
اي جان جانان فرزند حيدر
رفتي و پشتم را شکستي اي برادر
بيياورم کردي و رفتي اي برادر
تنهاي تنهايم نمودي اي برادر
برخيز و بنگر جان برادر
اي جان جانان فرزند حيدر
سوي حرم دشمن هجوم آورده يکسر
قلب عزيزانم ز غم افسرده يکسر
داغ تو اميد از دل من برده يکسر
برخيز و بنگر جان برادر
اي جان جانان فرزند حيدر
گويم چسان بر دختر زارم سکينه
رفتي ز دستم يا أخا اي بيقرينه
اندر حرم چشم انتظار است آن حزينه
برخيز و بنگر جان برادر
اي جان جانان فرزند حيدر [1] .
[ صفحه 268]
|