فاضل معاصر يگانه اهل حرم چشم انتظارند اي برادر غير از تو سقايي ندارند اي برادر از تشنه‏کامي بي‏قرارند اي برادر برخيز و بنگر جان برادر اي جان جانان فرزند حيدر بار دگر برخيز برپا کن علم را بردار از قلب برادر بار غم را اهل حرم ياور ندارند اي برادر برخيز و بنگر جان برادر اي جان جانان فرزند حيدر اي وارث شير خدا فرزند حيدر اي در شجاعت همچو آن شير دلاور عترت نگهباني ندارند اي برادر برخيز و بنگر جان برادر اي جان جانان فرزند حيدر اي قوت قلب عزيزان پيمبر برخيز و بنما حمله بر اين قوم کافر کشتند جمله ياورانم را سراسر برخيز و بنگر جان برادر اي جان جانان فرزند حيدر رفتي و پشتم را شکستي اي برادر بي‏ياورم کردي و رفتي اي برادر تنهاي تنهايم نمودي اي برادر برخيز و بنگر جان برادر اي جان جانان فرزند حيدر سوي حرم دشمن هجوم آورده يکسر قلب عزيزانم ز غم افسرده يکسر داغ تو اميد از دل من برده يکسر برخيز و بنگر جان برادر اي جان جانان فرزند حيدر گويم چسان بر دختر زارم سکينه رفتي ز دستم يا أخا اي بي‏قرينه اندر حرم چشم انتظار است آن حزينه برخيز و بنگر جان برادر اي جان جانان فرزند حيدر [1] . [ صفحه 268]

[1] ديوان اشعار، ص 99 - 101.