اي گهر بحر کمال علي از تو عيان قدر و جلال علي اي سعدا گم شده‏ي راه تو اي شهدا غبطه‏خور جاه تو لنگر ايمان و شرف پرچمت در جگر فاطمه نخل غمت پرتو حسنت چو در عالم فتاد دست خدا بوسه به دستت بداد مادرت آن بانوي نيکوسرشت قبله‏ي دل‏هاي زنان بهشت زاده تو را تا که خدايت کند پيشکش خون خدايت کند ديده چو بر روي مهت مي‏گشود بر لبش اين زمزمه آهسته بود کي ثمر قلب و دل و نور عين جان تو بادا به فداي حسين [1] . [ صفحه 244]

[1] گلچين احمدي، ج 1، ص 251.