محفل فاطميان جلوهي ديگر دارد
کان مه هاشميان پرده ز رخ بردارد
خواندمش ماه ولي ميکشدم اين غيرت
چون که از مهر فلک چهرهي برتر دارد
کف به کف کوب در امشب که بنيفاطمه را
شادي از چهار طرف صف زده در بر دارد
جشن ميلاد حسين است و ابوالفضل بلي
نه عجب زين که جهان رونق ديگر دارد
چشم بد، دست حسد دور که زينب امشب
ديده روشن به جمال سه برادر دارد
گه بر اين مينگرد گاه بر آن مينگرد
وه چه حالي است که اين دلشده خواهر دارد
جاي زهراست در اين جشن ولايت خالي
که همي بوسه ز بازوي پسر بردارد [1] .
[ صفحه 231]
|