از زبان حال سيد سعيد ميگويد:
1- عجز الطبيب لعلتي و قلاني
و عجزت من سقمي و طول زماني
2- هجر الصديق زيارتي و کأنني
ما زرته في سقمه فجفاني
[ صفحه 213]
3- حتي اذا قالوا فقلوا خفية
هجروا الاواني خيفة العدوان
4- فقعدت بابا للحوايج و الشفا
العباس بابا للشفا فشفاني
5- لولاه و اراني التراب بحفرتي
نعم الطبيب الأوحد الرباني
1- طبيب از علاج بيماري من ناتوان شد و مرا جواب کرد، و من از بيماريم و طولاني شدن آن به عجز آمدم.
2- دوستان از زيارت من دوري کردند گويا در بيماري آنان، از آنان ديدن نکرده بودم.
3- تا مدتي از من دوري کردند که مخفيانه به استراحت ميپرداختند، از ظرفي که من استفاده ميکردم دوري کردند از ترس سرايت بيماريم به آنان.
4- من به دري که در برآوردن نيازها و شفاست در خانهي حضرت عباس عليهالسلام روي آوردم او مرا شفا داد.
5- اگر بابالحوايج عباس عليهالسلام به دادم نرسيده بود اکنون در گور زير خاک بودم، آري او طبيب روحاني خوبي است.
|