عالم جليل نبيل فاضل و محقق و مدقق بينظير (مرحوم دربندي) در کتاب اکسيرالعبادة نقل کرده از سيد اجل سيد احمد نجل سيد افخم علامه سيد نصرالله مدرس حايري... که او گفت: با جمعي از خدام در صحن مقدس حضرت عباس عليهالسلام
[ صفحه 198]
نشسته بوديم، ديدم مردي از حرم مطهر بيرون آمد و با شتاب ميرفت در حالي که يک دست خود را بر انگشت کوچک دست ديگرش گذاشته بود، ما با شتاب از عقب او روانه شديم تا بيرون صحن شريف به او رسيديم، ديديم انگشت او قطع شده و خون مثل ناودان از آن ميريزد. پس به حرم برگشتيم ديدم انگشت او در ميان شبکههاي ضريح مقدس بر آن آويزان است و هيچ خوني از آن ظاهر نيست گويا از آدم مرده جدا شده! و آن مرد به فاصله يک شب وفات کرد، دانستيم که به جهت اهانتي بود که از او واقع شده است. [1] .
|