مرحوم علامه مجلسي مينويسد: صبح روز عاشورا بعد از نماز صبح، سيدالشهداء عليهالسلام به صفآرايي لشکر خود مشغول شد. با وجود اينکه جمعيت آنان اندک بود ولي در برابر لشکر عمر بن سعد صفآرايي نمود به اين ترتيب که جناح راست لشکر را به زهير بن قين سپرد، و جناح چپ را به حبيب بن مظاهر داد. رايت و پرچم جنگ را به برادرش حضرت عباس واگذار نمود. [1] .
در تمام جنگها رايت جنگ و پرچم لشکر وجود داشته است. علمداري از مناصب بسيار مهم و حساس در جنگ است و رايت جنگ را به دست شجاعترين افراد لشکر ميدادهاند. وظيفهي علمدار اين بوده که بايستي علم و رايت را نگه دارد تا لشکريان اطراف آن به مبارزه پردازند. آنان در عين حالي که گرم کارزار بودند چشم به لوا و رايت داشتند، اگر رايت جنگ برپا بود دلگرم بودند و اگر رايت بر زمين ميافتاد، وضع جنگجويان به هم ميريخت و لشکر از هم ميپاشيد، بنابراين علمداري پست حساسي بوده که هر کس قابليت آن را نداشته است، پرچمدار غزوههاي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم علي بن ابيطالب عليهماالسلام بوده و پرچمدار و صاحب لواي حضرت امام حسين عليهالسلام در روز عاشورا حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام بود.
از اين جهت به طور قطع و يقين دومين شخصيت در حادثهي عاشورا حضرت عباس عليهالسلام بوده. روي همين زمينه شعراي عرب و عجم دربارهي علمداري حضرت به سرودن شعر روي آوردهاند چه خوب سروده است «صغير» در ارتباط با اين منصب:
اي اميري که علمدار شه کرب و بلايي
اسد بيشهي صولت پسر شير خدايي
به نسب پور دلير علي آن شاه عدوکش
به لقب ماه بنيهاشم و شمع شهدايي
[ صفحه 140]
يک جهان صولت و پنهان شده در بيشه تمکين
يک فلک قدرت و تسليم به تقدير و قضايي
من چه خوانم به مديح تو که خود اصل مديحي
من چه گويم به ثناي تو که خود عين ثنايي
بي حسين آب ننوشيدي و بيرون شدي از شط
تو يَم فضل و محيط ادب و بحر حيايي
دستت افتاد ز تن مشک به دندان بگرفتي
تا مگر دست دهد باز سوي خيمگه آيي
گره کار تو نگشود چو از دست همانا
خواستي تا مگر اين عقده ز دندان بگشايي
هيچ سقا نشنيدم که لب تشنه دهد جان
جز تو اي شاه که سقاي يتيمان ز وفايي
چشم اميد «صغير» است به سوي تو و خواهد
که به سويش نظري هم تو ز رأفت بنمايي [2] .
|