انديشه پيروزي نهايي نيروي حق... و عدالت بر نيروي باطل و... ظلم... و استقرار کامل و همه جانبه ارزش‏هاي انساني...، انديشه‏اي است که... همه فرق و مذاهب اسلامي... بدان معتقدند. اين انديشه... مشتمل بر عنصر خوش بيني نسبت به جريان کلي نظام طبيعت و سير تکامل تاريخ و اطمينان به آينده... است. اميد و آرزوي تحقق اين نويد کلي، جهاني و انساني، در روايات اسلامي، «انتظار فرج» خوانده شده است، و... اَفضل عبادات... است. اصل انتظار از يک اصل... قرآني ديگر استنتاج مي‏شود... اصل «حرمت يأس از روحُ‏اللّه»... مردم مؤمن... هرگز و در هيچ شرائطي اميد خويش را از دست نمي‏دهند و تسليم يأس و نااميدي و بيهوده گرايي نمي‏گردند. انتظار فرج... دو گونه است: انتظاري که سازنده... تعهد آور... نيرو آفرين و تحرک بخش است... و [ صفحه 46] انتظاري که ويرانگر... اسارت بخش... و فلج کننده است، و نوعي «اباحيگري»... است. اين دو نوع انتظار... معلول دو نوع برداشت از ظهور... مهدي موعود است. و اين دو نوع برداشت... از دو نوع بينش درباره تحولات و انقلابات تاريخي ناشي مي‏شود. [1] . انتظار ويرانگر برداشت قشري... مردم از... قيام و انقلاب مهدي موعود اين است که صرفاً ماهيت انفجاري دارد... و فقط از گسترش... ظلم‏ها و تبعيض‏ها... و حق کشي‏ها و تباهي‏ها ناشي مي‏شود... آن گاه که صلاح به... صفر برسد، حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد،... جز نيروي باطل نيرويي حکومت نکند، فرد صالحي در جهان يافت نشود، اين انفجار رخ مي‏دهد... علي هذا هر اصلاحي محکوم است، زيرا... يک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشني هست دست غيب ظاهر نمي‏شود؛ بر عکس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و... هر پليديي... مقدمه صلاح کلي است و انفجار را قريب الوقوع مي‏کند... پس بهترين کمک به تسريع در ظهور و بهترين شکل انتظار، ترويج و اشاعه فساد است... اين گروه... به مصلحان و مجاهدان... با نوعي بغض و عداوت مي‏نگرند. زيرا آنان را از تأخير اندازان ظهور... مي‏شمارند. بر عکس، اگر [ صفحه 47] خود... اهل گناه نباشند در عمق ضمير و انديشه با نوعي رضايت به گناهکاران و عاملان فساد مي‏نگرند زيرا اينان مقدمات ظهور را فراهم مي‏نمايند... اين نوع برداشت از... قيام مهدي موعود و... انتظار فرج... منجر به نوعي تعطيلي در حدود ومقررات اسلامي مي‏شود و... با موازين اسلامي و قرآني وفق نمي‏دهد. انتظار سازنده از آيات... و... روايات اسلامي... استفاده مي‏شود که ظهور مهدي موعود حلقه‏اي است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پيروزي نهائي اهل حق منتهي مي‏شود. سهيم بودن يک فرد در اين سعادت موقوف به اين است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد... مهدي... نويدي است... به اهل... عمل صالح... و مظهر پيروزي نهائي اهل ايمان... ظهور مهدي... منّتي است بر مستضعفان... وسيله‏اي است براي پيشوا... شدن آنان، و مقدمه‏اي براي وراثت آنها خلافت الهي را در روي زمين... تحقق بخش وعده‏اي است که خداوند... در کتب آسماني به صالحان... داده است... قيام مهدي، براي حمايت مظلوماني است که استحقاق حمايت دارند... سخن در اين است که گروه سُعدا و گروه اشقيا هر کدام به نهايت کار خود برسند... در روايات... سخن از گروهي زبده است که به محض ظهور... [ صفحه 48] به آن حضرت ملحق مي‏شوند. بديهي است که اين گروه ابتدا به ساکن خلق نمي‏شوند... زمينه‏هايي عالي وجود دارد که چنين گروه زبده را پرورش مي‏دهد. اين خود مي‏رساند که... اهل حق... از نظر کيفيت ارزنده‏ترين اهل ايمانند. در برخي روايات... سخن از دولتي است از اهل حق که تا قيام مهدي... ادامه پيدا مي‏کند... [2] . از مجموع آيات و روايات استنباط مي‏شود که قيام مهدي موعود عليه السلام آخرين حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است. مهدي موعود تحقق بخش ايده‏آل همه انبيا و اوليا و مردان مبارز راه حق است. [3] . مشخصات انتظار بزرگ 1.خوش بيني به آينده بشريت ... ريشه فسادها و تباهي‏ها نقص روحي و معنوي انسان است. انسان هنوز دوره جواني و ناپختگي را طي مي‏کند و خشم و شهوت بر او و عقل او حاکم است. انسان بالفطره در راه تکامل فکري و اخلاقي و معنوي پيش مي‏رود. آينده‏اي بس روشن و سعادت... بخش... که در آن شر و فساد از بُن برکنده خواهد شد در انتظار بشريت است. 2. پيروزي نهايي صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادي و صداقت، بر زور و استکبار و استعباد و ظلم و اختناق و دجل (دجالگري و فريب). [ صفحه 49] 3.حکومت جهاني واحد 4.عمران تمام زمين در حدي که نقطه خراب و آباد ناشده باقي نماند. 5.بلوغ بشريت به خردمندي کامل و پيروي از فکر و ايدئولوژي و آزادي از اسارت شرايط طبيعي و اجتماعي و غرائز حيواني. 6.حداکثر بهره‏گيري از مواهب زمين. 7.برقراري مساوات کامل ميان انسان‏ها در امر ثروت. 8.منتفي شدن کامل مفاسد اخلاقي از قبيل زنا، شرب خمر، خيانت، دزدي، آدمکشي... و خالي شدن روان‏ها از عقده‏ها و کينه‏ها. 9.منتفي شدن جنگ و برقراري صلح و صفا و محبت و تعاون. 10.سازگاري انسان و طبيعت. [4] . [ صفحه 50]