ظهور دولت حق و برقراري عدالت مطلق، مورد انتظار عموم مردم دنيا و از تمايلات فطري است؛ همه ميول جسماني و تمايلات طبيعي انسان براي نتيجه حکيمانه بوده و فوق تشخيص عقل و مصلحت انديشي است... اسلام که دين ابدي است پايه عقايد و احکام آن بر فطرت است، انتظار ظهور دولت حق و اجراي قوانين حکيمانه ميان بشر و پيدايش شخصيت مقتدري که پناه همه مردم باشد مثل همه تمايلات از خواستهاي دروني انسان است.
... توجه دادن مردم به آينده درخشان و دولت حق، نويد دادن به اجراي کامل عدالت اجتماعي و تأسيس حکومت اسلام، و ظهور يک شخصيت خدا ساخته و بارزي که مؤسس و سرپرست آن حکومت و دولت است، از تعاليم عموم مؤسسين اديان است، و در مکتب تشيع که مکتب حق اسلام و حافظ اصلي معنويات آن است، جزء عقيده قرار داده شده و درباره خصوصيات چنين دولتي توضيحات بيشتري داده و شخصيت زمامداران را با علامات و نشانههاي روشنتري معرفي کردهاند و پيروان خود را به انتظار چنين روزي ترغيب نموده و حتي انتظار را از عبادت دانستهاند تا مسلمانان حق پرست در اثر ظلم و تعدي زمامداران خودپرست و تسلط دولتهاي باطل و تحولات اجتماعي بزرگ و حکومت ملل ماده پرست... خود را نبازند و دل را قوي دارند و جمعيت را آماده نمايند و متوجه باشند که حق داراي نيروي بس عظيم و قدرت شديدي است که بالاخره خود را ظاهر ميسازد...
همين عقيده است که هنوز مسلمانان را اميداوار و فعال نگهداشته با آن که همه گونه اسباب ظاهري از دست آنها رفته، از هر طرف موجبات تلاشي و مرگ را براي ملت اسلام فراهم کردهاند ولي قدرت معنوي آنها از دست نرفته و نميرود تا آن روزي که دشمنان از آن ميترسيدند و ميترسند آشکار شود... آن ديني که پيشوايان حق آن دستور ميدهند که چون اسم صريح قائم به حق و موسس دولت حقه اسلام برده ميشود همه بر پا بايستيد و آمادگي خود را براي اجراي تمام اوامر و... دستورات بدين وسيله اعلام نماييد و خود را هميشه نيرومند و مقتدر براي اقامه حق در برابر بدخواهان نشان دهيد، هيچ وقت نخواهد مرد. اين دستور... آمادگي و فراهم کردن مقدمات نهضت جهاني، و در صف ايستادن براي پشتيباني اين حقيقت است....
از خلال احاديث و کلمات بزرگان و پيشوايان اسلام... در مقابل منظر انسان، دنياي باشکوه سرتاسر امن و عدالت هويدا ميشود که خيال آن نيز
[ صفحه 28]
بسيار شيرين است. از جمله جملاتي از يک خطبه مفصلي درباره مقدمات ظهور و کيفيت اين دولت و حکومت موجود است که بسيار جامع و عميق است.
«منها: يَعْطِفُ الهَوي عَلَي الهُدي اِذَا عَطَفُوا الهُدي عَلَي الَهَوي و يَعْطِفُ الرَّاْيَ عَلَي القُرآنِ اِذا عَطَفُوا القُرانَ عَلَي الرَّاْيِ»: [1] هوي و آرزو را براساس هدايت برگردانده و قرار ميدهد، همانطوري که اساس هدايت تابع هوي و هوس بوده. آراء شخصي را تابع قرآن ميگرداند چنان که قرآن را تابع آراء شخصي کرده بودند.
از اين چند جمله اميرالمؤمنين علي عليه السلام معلوم ميشود که عموم مردم داراي رشد عقلي و تشخيص صحيح خواهند شد و دستگاه اين حکومت به تربيت عقلي و روحي خواهد پرداخت و در نتيجه تربيت عقلي که براي عموم حاصل خواهد شد، هدف فکري همه يکي ميگردد و قواي پراکنده مردم به يک سو متوجه ميشود، و حقايق قرآن آنطور که هست، ظهور تام و کامل مينمايد: «ليظهره علي الدين کله».
«منها:... حَتَّي تَقُومَ الحربُ بِکُمْ عَلَي ساقٍ بادِياً نَوجِذُهَا، مَمْلُوءَةً أَخْلافُهَا، حُلْواً رَضاعُهَا عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا. أَلا و في غَدٍ - وَسَيأْتِي غَدُبِما لاتعْرِفُونَ - يَأخُذُ الوَاليِ مِنْ غَيْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَي مَسَاوِيَ أَعْمَالِهَا وَ تُخْرِجُ لَهُ الارضُ أَفاليِذَ کَبِدهَا، وَ تُلْقِي اِليْهِ سِلماً مَقالِيدَهَا، فَيُرَيکُمْ کَيْفَ عَدْلُ السّيَرةِ وَ يُحْييِ مَيّتَ الْکِتَابِ وَ السُّنّةِ». [2] .
اين جمله خبر از جنگ وحشتناک عمومي ميدهد که همه را خواه
[ صفحه 29]
ناخواه وارد اين ميدان خونين خواهد کرد. «در حالتي که دندانهاي آخرين خود را نمايان کرده و هر دو پستان خود را پر شير نموده، چون شير که در حال غضب دهان باز ميکند اين جنگ نيز با شدت و بي باکي پيش ميرود. (پر کردن پستانها هم کنايه از آمادگي تمام امت از جهت ذخيره و مواد غذايي و جنگي براي ادامه اين خونريزي) شير اولي که به کام ميرسد شيرين است ولي عاقبت آن بس زهرآگين و تلخ است». گويا اشاره لطيفي است به فتوحات اوليه که براي دول قوي به دست ميآيد و کام آنها را شيرين ميکند و به جنگ ادامه ميدهند ولي چون جنگ طول کشيد و مردم به جان آمدند در پايان متوجه خسارتهاي سنگين جاني و مالي خواهند شد و همه عزادار ميگردند.
«هوشيار باشيد فردا، در زمان فردا به يقين با خود چيزها خواهد آورد شما به آن آشنا نيستيد». اميرالمؤمنين از پشت پردههاي زمان با چشم حقيقت بين خود چيزها ميديده، از انقلابات اجتماعي فکري که مردم آن زمان نميتوانستند درک کنند و لغت براي بيانش رسا نبوده. همين قدر بطور اجمال نامي از عظمت اوضاع فردا برده و به آنها اشاره کرده که شما نميتوانيد آن چه من ميبينم درک کنيد. «دستگير و زنداني ميکند آن والي حقي که از غير آن دولت است، کارفرمايان آن دولتها را با اعمال زشت و کارهاي بدشان».
گويا مقصود محاکمه و بازداشت مؤسسين جنگ و سياستمدارهاي خود خواه است. «و زمين از هر قسم پاره جگر خود را براي او بيرون ميآورد و با
[ صفحه 30]
تسليم و بي مزاحمت کليدهاي خود را به سوي او مياندازد». اين قسمت بسيار مهم و شايسته است که در اين حکومت همه قواي طبيعت بيرون آمده و کليدهاي علوم و صنايع به دست آمده و همه به دست او خواهد افتاد. همان حقايق علمي و اکتشافات که وسيله پيشرفت مقاصد شهواني و شرافت فروشي بوده وسيله اقامه حق و پيشرفت فضيلت خواهد شد.
«پس به شما مردم خواهد نشان داد که روش عدالت چگونه است و مرده کتاب و سنت را زنده خواهد کرد» و اين آخرين مرحله و نتيجه اين دولت است که در آن عدالت حقي که همه در آرزوي او بوده عملي خواهد شد و قوانين کتاب خدا و سنت حق در سراسر جهان اجراء و حکومت جهاني حق و عدالتِ... امام آنگاه ظاهر خواهد شد که افکار عموم مردم به واسطه پيشرفت علوم و تجربههاي تلخ مدت بيسرپرستي و فشارهاي مردم خودخواه کاملاً مستقر شده و همه به جان آمده و براي پذيرفتن نداي حق آمادهاند. نداي ظهور حق براي تأسيس حکومت حق و عدالت، از مکه برخواهد خواست چون مکه، اول خانهاي است که نداي توحيد از آن جا سرچشمه گرفته و به عالم رسيده، و نمونه کوچک امنيت و حق پرستي است. دعوت دوم که قيام پيغمبر خاتم و پيشواي بزرگ ما است، نيز از آن جا برخاست. نداي سوم که دعوت نهايي اصلاح است از آن جا به وسائلي که هست به همه عالم ميرسد.
سيصد و سيزده نفر که اصحاب خاص و هسته مرکزي اين تشکيلات هستند، چون ندا را شنيدند، مانند قطعههاي ابر پاييز از اطراف حرکت
[ صفحه 31]
ميکنند و در مدت اندکي در مکه به هم پيوسته ميشوند، بعضي شب جاي خود را ترک ميکنند و صبح در مکهاند، بعضي آشکارا حرکت ميکنند و بالاي ابر يا در ميان ابر سير ميکنند، چون عده آنها کامل شد آغاز اصلاحات از سرزمين ظهور اولي اسلام شروع خواهد شد. با نيروي معنوي و به دست گرفتن وسائل و اسباب طبيعي که در آن روز دنيا البته مهمتر و هولناکتر است، حرکت ميکنند و دشمنان را از ميان برميدارند....
... امام رضا عليه السلام... از پدران بزرگوارش از رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم: در وحي معراج، خداوند آخر کار اسلام و ظهور آن را براي من بيان کرد. آنگاه شخصيتي که از ذريةِ من به دست او عالم اصلاح ميشود، توصيف نمود که آخر آن حديث اين چند جمله است:
«لاطهّرنّ الارض بآخرهم من أعدائي لاملکتهُ مشارق الارض و مغاربها و لاسخرن له الرياح و لاذللنّ له السحاب الصعاب و لاوقينّه و لانصرنّه بجُندي و لامدنّه بملائکتي حتي يُعلن دعوتي و يَجمَع الخلق علي توحيدي ثم لادومنّ ملکه و لادومنّ الايام بين اوليائي الي يوم القيامه». يعني زمين را از دشمنان خودم به وسيله آخرين آنها پاک خواهم کرد، و او را در مشرق و مغرب زمين، مسلط خواهم نمود، بادها را مسخر او ميکنم، و ابرهاي سرکش را براي او رام ميگردانم، و او را، بالاي همه اسباب و وسائل قرار ميدهم و به لشکرم او را ياري ميکنم و به ملائکه امدادش مينمايم، تا دعوت مرا آشکار کند و مردم را به توحيد من جمع کند، آنگاه مُلک او را توسعه ميدهم و روزگار دولت در ميان اولياء من دست
[ صفحه 32]
به دست ميگردد تا روز قيامت. پس از آن که دشمنان را از ميان برداشت و قواي کفر درهم شکست، عدل و قضاوت صحيح در سراسر روي زمين که چون يک شهر است مستقر خواهد شد و در سايه تربيت و تحت سرپرستي او، عقول و اخلاق کامل و رشد پيدا خواهد نمود.
منابع و ثروتهاي زير زميني استخراج ميشود، همه سرزمينها خرم و آباد ميگردد، امنيت سراسر اجتماعات را فرا ميگيرد، تا آن جا که مرغها در آشيانهها بي وحشت از مزاحم تخم ميگذارند، و ماهيها در نهرها آسوده زندگي ميکنند و در نتيجه تربيتهاي صحيح اطفال و نوباوگان، حيوانات و طيور از مزاحمت آنها مصون ميمانند.
«... فعند ذلک تفرح الطيور في اوکارها و الحيتان في مجاري انهارها و تمد الارض و تفيض العيون و تنبت الارض ضعف اکلها ثم يسير مقدمته جبرائيل و ساقته اسرافيل، فيملا الارض عدلا و قسطا بعد ما ملئت ظلما و جورا...» يعني چون حکومت او وسعت يافت... آبادي زمين توسعه مييابد، چشمهسارها از هر طرف جاري ميشود، زمين بيشتر از مايحتاج عمومي آذوقه مردم را ميروياند، جبرئيل (فرشته علم) در مقدمه دولت او و اسرافيل (فرشته زندگي) در ساقه دولت اوست، يعني پيشرفت و پيشقدمش «علم» است و اثر و دنبال آن «زندگي و حيات» پس زمين را از عدل و داد پر ميکند، پس از آن که از ظلم و جور پر شده بدعتها از ميان برداشته ميشود، و بدعت گزاران اعدام ميشوند، مساجد و معابدي که براي تظاهر و ريا و حقه بازي ساخته شده و «مسجد ضرار هستند» خراب
[ صفحه 33]
ميکنند، طرق و شوارع را توسعه ميدهند.
و در واقع مدينه فاضله ايدهآليِ بشريت، حکومت خدا بر مردم به دست مردم، عدالت اجتماعي، آزادي، برادري جهاني، هم فکري و همکاري صميمانه بين تمام مردم روي زمين و... بدين وسيله بر پا ميشود، و بديهي است که در اين حکومت جهاني طبق دستورهاي اوليه اسلام، سياست و ديانت يکي بوده و انفکاکناپذير خواهد بود و در عين اينکه معنويات قوي و عالمگير ميشود، ماديات نيز مورد استفاده بشر خواهد بود.
... حکومت امام زمان و آيندهاي که ما در نظر داريم، يکي از خصوصياتش اين است که حکومت فکر و عقل است، هدايت است، رهبري است،... تحديد هواها و طغيانها به وسيله هدايت و تنوير عقول و رشد کافي، نخستين کار و انقلابي است که شخصيت عالي آينده انجام ميدهد و اين هم دو قسمت دارد: قسمت نخست رشد و هدايت کلي و عمومي است براي همه بشر. قسمت بعد هدايت و حاکميت مشخص قرآن است که همان حاکميت خدا و مشيت اوست. روشني عقول و افکار و آزادي از بندهاي هواها و شهوات و تمايلات بدانجا ميرسد که با هدايت مهدي عليه السلام آيات قرآن مستقيماً بر عقول ميتابد و همه را هدايت ميکند...
... آن زندگي که مورد انتظار و پيش بيني ما شيعه و ما مسلمين است، آن يک زندگي انساني است يک زندگي (بي طبقه است). يعني مسابقه مردم چنين اجتماعي، مسابقه در خير است، چون ديگر ماديات معني ندارد. همه چيز... تأمين شده، احتياجي نيست. غريزه ثروت اندوزي هم
[ صفحه 34]
فرض کنيم که يک غريزه نباشد، يک عارضه باشد، از بين رفته که اين هم تصورش مشکل است. براي اين که بشر حب به آن چيزي که توليد کرده قهراً دارد.
روي اين زمينه ما ميگوئيم که همان زندگي عادلانه، همان زندگي مجتمع دنيايي هست، ولي در جهت الهي است... يعني تعالي انسانها...
بنابراين مساله مهدويت و آينده بشريت و زندگياي که مورد اميد و انتظار مردم باشد، فطري همه بشر دنيا بوده، منشأ همه انقلابها شده، بخصوص در اسلام بخصوص در شيعه جزء عقايد شيعه است، مثل مسأله عصمت، مسأله امامت، مسأله مهدويت و انتظار مهدويت از خصايص شيعه است. و اين خصوصيت بوده که شيعه را هميشه در جهت حرکت انقلابي قرار داده است.
... بنابراين... دولت جهاني ولي عصر، حکومت خدا، به رهبري ولي خدا و همکاري مردان خداست با فراهم شدن اسباب طبيعي و استعدادهاي فکري و اجتماعي، همه وسائل و اسباب دست به هم ميدهد و امدادهاي الهي هم کمک ميکند. [3] .
[ صفحه 35]
|