گروهي از متفکران با مطالعه ي روند حرکت بشر بر اين باورند که آينده اي تاريک و بحراني در انتظار بشر است و سرنوشت او در هاله اي از ابهام مستور است. در چنين فضايي نظريه هاي نجات شکل گرفته و مي گيرند. از ديدگاه قرآن کريم «اصلاح طلبي» راه نجات بشر و رمز جاودانگي جامعه است: وما کان ربُّک لِيُهلک القُري بظلم وأهلها مصلحون. [1] . اما واقعيت اين است که اصلاح طلبي، مدعيان دروغين نيز داشته است و اتفاقاً جذابيّت ادعاها و شعارهاي اينان بيش از مصلحان واقعي است; فريب و نيرنگ در کار اينان يک اصل است. قرآن کريم اين قبيل افراد و گروه ها را با نام منافق مي شناسد که ادعاي اصلاح طلبي دارند ولي عمل کردي جز تخريب و افساد ندارند: و إذا قيل لهم لا تُفسدوا في الأرض قالوا انّما نحنُ مصلحون، ألا إنَّهم هم المفسدون ولکن لا يشعرون [2] جالب اين است که منافقان، زباني فريبنده و شگفت آور دارند. به همين جهت خداي متعال فرموده است که فريب سخنان اينان را نخوريد و به ادعاهاي زيبا و جذاب اينان فريفته نشويد که اينان به دور از چشم شما به فساد مشغول اند. [3] . در چنين وضعيتي سؤال اساسي اين است که کدام اصلاح طلبي، نجات بخش بشر است؟ اين نوشتار، با تکيه بر جنبه ي اصلاح طلبي قيام و حکومت حضرت مهدي (عج)، به سه محور حکومت آن حضرت پرداخته و در اين فضا، پاره اي از نظريه هاي نجات مطرح و نقاط ضعف و قوت آن ها روشن شده است. آن محورها عبارتند از: 1ـ «نظام مديريتي جهان» 2ـ «نظام قانون گذاري جهان» 3ـ «نظام معرفتيِ بشر». بر اساس نظريه ي مهدويت، امور سه گانه فوق، اصلاح مي شوند و بشر از خطر انحطاط و نابودي «نجات» مي يابد. از طرفي نظريه هاي ديگري که در خلال اين بحث آمده، يا ناقص است يا باطل. لذا هيچ کدام قادر به تضمين آينده ي بشر نيستند. تذکر اين نکته لازم است که نگارنده در اين نوشتار در پي بررسي همه ي جنبه هاي نظريه ي نجات مهدويت و حکومت مهدوي نمي باشد ; بلکه با توجه به محورهاي ياد شده، موضع تفکر مادي و ديني درباره ي آن، مورد بحث قرار مي گيرد. در همين حد نيز به قدر توان تلاش شده است، نه به قدر حق مطلب. چه اين که گفته اند: «هديه ي مور پاي ملخ است.»