بعد از رحلت حضرت امام حسن عسکري ـ عليه السلام ـ زمينه هاي زيادي براي پيدايش فرقه هاي جديد شيعي بوجود آمد. [ صفحه 8] يکي از اين عوامل مشکلاتي بود که جعفر از فرزندان حضرت هادي ـ عليه السلام ـ بوجود آورده بود که بدبختانه از راه و رسم پدران گرانقدرش انحراف جست و راه هوا پرستي و گناه را پيش گرفت. از شگفتيهاي روزگار اين است که کارش به جايي رسيد که حضرت عسکري ـ عليه السلام ـ او را برادر، يار، ياور و محرم اسرار خويش نمي انگاشت و با اينکه فرزند گرانمايه اش حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ را به شيعيان مورد اعتماد، نشان مي داد و خبر ولادت او را به دوستداران خاص گزارش مي نمود، جعفر را از اين امر خطير و رخداد پرشکوه آگاه نساخت و گويي او هرگز نمي دانست که برادرش حضرت عسکري ـ عليه السلام ـ داراي فرزند گرانمايه اي بنام مهدي ـ ارواحنا فداه ـ است. نمي دانيم! شايد هم با خبر بود اما به دليل آرزوها، اهداف و نقشه هاي جاه طلبانه اي که در سر مي پروراند خود را به ناداني مي زد و چنين وانمود مي کرد که حضرت عسکري ـ عليه السلام ـ فرزندي ندارد و اين جعفر است که هم وارث اوست و هم جانشين معنوي و امام پس از آن حضرت. يکي ديگر از اين عوامل، شيعيان و افرادي بودند که همانند جعفر دست به چنين ادعاهاي دروغيني زدند که موجب انحرافات بسياري گشتند; اينان که از ياران حضرت هادي و حضرت عسکري ـ عليهما السلام ـ بودند، فرجام شقاوت بار و عاقبت بسيار بدي را براي خويش برگزيدند و از راه درست و مسير حق و عدالت انحراف جستند، با اينکه هم داراي سابقه درخشاني بودند و هم بسيار به محضر آن دو بزرگوار تشرف يافته و پيوندشان سخت و استوار بود. روايات بسيار از آن دو امام معصوم شنيده بودند تا جايي که يکي از آنان با گردآوري و دسته بندي آن روايات، کتابي تأليف نموده بود. مورد ديگر که شايد بتوان گفت اساسي ترين مشکل حتي در زمان حيات ائمه ي ديگر نيز بود، وجود شيعيان و پيروان سست ايمان که [ صفحه 9] مهمترين و بزرگترين محمل پيدايش فرقه هاي جديد بودند که با هر ادعايي سر تعظيم فرود مي آوردند و با هر بادي به لرزه در مي آمدند. با تعمق شايسته و بايسته در موضوع براي انحراف آفرينان، جز انگيزه هاي ذيل را نمي توان يافت: 1 ـ حرص و آز در تأمين منافع نامشروع شخصي. 2 ـ طمع به اموال و امکاناتي که انبوه دوستداران امام عصر ـ عليه السلام ـ به آنها داده بودند تا توسط آنان به آن حضرت برسد. 3 ـ جاه طلبي و دوستي رياست و عشق به شهرت و قدرت، تا از وراي آنها به جامعه، فرماندهي و رياست کنند. 4 ـ و ديگر آفت پيروي از هواي نفس که انسان را از حق و فضيلت باز مي دارد. آري! براي نگون بختي و انحراف آنان دليل ديگري جز آنچه آمد نمي شناسيم. سرانجام کارشان به جايي رسيد که نفرين و لعنت حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ شامل آنان گرديد. آن نفرين و لعنتي که بند بند وجود انسان از آن مي لرزد و قلبها تکان مي خورد.