بسياري از اعمال جزء مظاهر ايمان است، مانند نماز، روزه، حج، زکات و.... ولي مرکز تمام اينها قلب است. در صلوات شعبانيه مي‏خوانيم «واعمر قلبي بطاعتک [1] ؛ قلب مرا به طاعت خود آباد کن». اگر هر دو پاي انسان قطع شود انسان زنده مي‏ماند، اما اگر قلب کوچک‏ترين مسئله‏اي پيدا کند زندگي تمام مي‏شود. حج، خمس، روزه، عبادت است، ولي اصل تمام معارف و طاعات قلب است. ريشه همه عبادت‏ها قلب است و اعمال ديگر ظاهر امرند. اين قلب است که صبح‏ها انسان را وادار مي‏کند تا بيدار شود و نماز بخواند. کسي که قلبش طاعت نداشته باشد مانند ميوه‏اي گنديده [ صفحه 172] است که نمي‏شود از آن استفاده کرد. همان طور که گفته شد حضرت مي‏فرمايند بالاترين درجه احسان به نفس، طاعت خداوند است، و اگر طاعت در عقل انسان رسوخ نمايد، انجام دادن آن آسان مي‏شود. اگر دل چيزي بخواهد انسان به اندازه‏ي قدرتش به دنبال آن مي‏رود. آن که سوداي سفر در سر دارد، از شوق سفري که در پيش دارد شب تا به صبح کارهايش را انجام مي‏دهد و اصلا خستگي را احساس نمي‏کند. صبح هم سر زنده و با نشاط بيدار مي‏شود. اما اگر شوق و ذوقي نداشته باشد، هر چند تمام شب را خوابيده باشد صبح دير از خواب بيدار مي‏شود و حوصله هيچ کاري را ندارد.

[1] همان، ج 84، ص 68.