لباسي که بر تن انسان‏ها است، قلمي که بر روي کاغذ مي‏لغزد، سنگ، کوه، چشمه، دريا، مار، ماهي، مرغ، خروس، همه و همه تسبيح‏گوي پروردگار بي‏همتايند. خداي متعال مي‏فرمايد: «يسبح لله ما في السموات و ما في الأرض [1] ؛ آنچه در زمين و آسمان‏ها است خدا را تسبيح مي‏گويند». برخي از عرفا اين آيه و صدها روايت مرتبط با اين مضمون را تأويل کرده و گفته‏اند اين تسبيح، تسبيح تکويني است. چنين تأويلي خلاف ظاهر روايات است. البته، به طور کلي نفي نمي‏کنيم، اما اينجا، مسئله کاملا روشن است و نيازي به تأويل نيست. مراد از اين آيه، آن است که همه موجودات چه جاندار و چه بي‏جان تسبيح حضرت حق را [ صفحه 70] مي‏گويند: «و ان من شي‏ء الا يسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبيحهم [2] ؛ و هيچ چيز نيست، مگر اين که در حال ستايش، تسبيح او مي‏گويد، ولي شما تسبيح آنها را در نمي‏يابيد». «شي‏ء» لفظ عامي است که از نظر لغت شامل هر چيزي مي‏شود. هر چند در حاشيه‏ي ملا عبدالله آمده است که «امر» عام‏تر از شي‏ء است، اما ظاهرا شي‏ء عموميت بيشتري دارد. به ويژه با «ان» نافيه که در اين آيه همراه شي‏ء آمده است، شايد اين آيه از آن عام‏هايي باشد که تخصيص نخورده باشد و مشمول قانون «ما من عام الا و قد خص» [3] نباشد. بعضي از عام‏ها هستند که تخصيص نخورده‏اند؛ مثل «ان الله علي کل شي‏ء قدير [4] ؛ خدا بر هر کاري توانا است» در آيه «و ان من شي‏ء الا يسبح بحمده» نيز حکم عامي داريم که تخصيص نشده است. حتي شيطان هم تسبيح خدا مي‏گويد و اين هيچ منافاتي با بد بودن شيطان ندارد؛ چرا که بسياري از بندگان هستند که مولايشان را مي‏شناسند و بر مالکيت او اعتراف دارند، اما در عين حال از فرمانش سرپيچي مي‏کنند. همه موجودات و مخلوقات تسبيح مي‏گويند، «ولکن لا تفقهون»، اما انسان‏ها تسبيح آنان را نمي‏فهمند. فقه در لغت به معناي فهم آمده است. «لا تفقهون» يعني شما تسبيح آنان را فهم نمي‏کنيد. اين تسبيح، تسبيح حقيقي است؛ يعني در واقع مي‏گويند: «سبحان الله»، اما انسان‏ها تسبيح گفتن آنها را در نمي‏يابند. «يسبح لله ما في السموات و ما في الأرض الملک القدوس العزيز الحکيم [5] ؛ آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است، خدايي را که مالک پاک ارجمند فرزانه است، تسبيح مي‏گويند». از امام صادق عليه‏السلام پرسيدند: تعداد ملائکه چقدر است؟ حضرت فرمودند: «اکثر من عدد التراب [6] ؛ بيشتر از ذرات خاک». تعداد دانه‏هاي يک مشت خاک بسيار زياد است، چه رسد به ذرات تمام خاک‏هاي زمين که از شمار بيرون است. آن وقت تمام اين [ صفحه 71] ذرات خاک و فرشتگان تسبيح خداوند را مي‏گويند. انسان‏ها نيز بايد تسبيح بگويند. در هر حال و در هر جا تسبيح گفتن خوب است. حضرت موسي به خدا عرض کرد: خداوندا، در بعضي جاها حيا مي‏کنم ذکر تو را بگويم. خداي متعال فرمود: در هر حال مرا ياد کن [7] فقها گفته‏اند: مکروه است قرآن را با خود دستشويي ببرد، اما ذکر خدا در آن جا هم مستحب است. هيچ گاه نبايد فرصت را از دست داد، حتي ساعات حضور در دستشويي و رختخواب نيز فرصت مناسبي براي ذکر گفتن است. حضرت امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: «هرگاه پدرم را مي‏ديدم زبانش به سقف دهان چسبيده بود»؛ يعني هميشه «لا اله الا الله» مي‏گفت. در وقت اداي جمله‏ي «لا اله الا الله» لب‏ها روي هم نمي‏آيد. «لا اله الا الله» چهار لام دارد و در هنگام گفتن آن زبان به کام مي‏چسبد. اگر اين ذکر زياد تکرار شود دهان خشک مي‏شود. حال کسي که مي‏خواهد به نعمت‏هاي بهشت برسد اگر زبانش مانند امام باقر عليه‏السلام خشک شود چه اشکالي دارد. آنچه در زير عرش الهي است تسبيح مي‏گويند، حال زير عرش الهي چه موجوداتي قرار دارد فقط خود خدا مي‏داند و اگر کسي صد سال هم تحقيق کند نمي‏تواند دريابد که چه چيزهايي زير عرش الهي است. انسان به راستي موجودي ضعيف و کوچک است و با اين که بزرگ‏ترين و بالاترين مخلوق خدا است و خداوند درباره‏ي خلقت او فرموده است: «فتبارک الله أحسن الخلقين [8] ؛ آفرين باد بر خدا که بهترين آفرينندگان است»، اما در عين حال نسبت به دستگاه الهي بسيار کوچک است.

[1] جمعه، آيه 1. [2] اسراء، آيه 44. [3] هيچ عامي نيست مگر اين که تخصيص مي‏شود، هر قانوني کلي استثنائاتي دارد. [4] بقره، آيه 106. [5] جمعه، آيه 1. [6] بحارالأنوار، ج 24، ص 210. [7] من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 28. [8] مؤمنون، آيه 14.