سليمان بن خالد گويد: از امام صادق - عليه‏السلام - پرسيدم که گرما و سرما از [ صفحه 535] چه پديد مي‏آيند؟ حضرت در پاسخ فرمود: اي ابو ايوب؛ راستي که مريخ اختر گرمي است. و زحل اختر سردي؛ و هرگاه مريخ آغاز ارتفاع کند زحل شروع به انحطاط مي‏کند و اين وضع در بهار مي‏باشد، و پيوسته چنين است که هرگاه مريخ يک درجه بالا رود زحل يک درجه فرو شود در سه ماه بهار تا مريخ به بي‏نهايت ارتفاع رسد، و زحل به بي‏نهايت هبوط و مريخ بالا آيد، و از اين راه گرما سخت گردد. و چون آخر تابستان و اول پائيز شود زحل آغاز ارتفاع کند و مريخ شروع به هبوط مي‏نمايد و پيوسته چنين است که هر آنچه زحل يک درجه برآيد مريخ يک درجه هبوط کند تا مريخ به بي‏نهايت هبوط رسد و زحل به بي‏نهايت ارتفاع و زحل آشکارا گردد و جلوه کند، و اين در آغاز زمستان است و آخر پائيز، و از اين رو سرما سخت شود. و هر آنچه اين ارتفاع گيرد آن هبوط مي‏کند و هر آنچه آن هبوط کند اين ارتفاع مي‏گيرد. و هرگاه در تابستان روز سردي باشد از عمليه ماه است، و هرگاه در زمستان روز گرمي باشد از عمليه‏ي آفتاب است. اين است تقدير خداوند عزيز و دانا و منم بنده‏ي پروردگار جهانيان. شرح: علامه مجلسي - رحمه الله - در شرح اين حديث مي‏فرمايد: اينکه حضرت فرمود: «راستي که مريخ اختر گرمي است» ممکن است از تأثير هر دو اختر در سرما و گرما بر اثر خاصيت آنها باشد، نه بر اثر سرايت گرمي و سردي از آنها به زمين، و مانند آثار مقارنه‏ي کواکب باشد، و براي هر کدام از آن دو تدويري باشد و ارتفاع مريخ در تدوير آن باشد و مؤثر ناقص باشد در حرارت (چون که نزديکي آفتاب هم مؤثر ديگري است). و يا نشانه‏ي زيادت حرارت باشد و ارتفاع آن نزد ارتفاع زحل باشد بحسب تدوير زحل، و انحطاط زحل هم جزء مؤثر سرما باشد. (زيرا جزء ديگر آن دور شدن [ صفحه 536] خورشيد است از سمت الرأس). يا نشانه فزوني سرما باشد و از اين جهت است که هوا در تابستان گرم است و در زمستان سرد، و دليلي بر امتناع آن نيست. مرحوم ميرزا خليل کمره‏اي درباره‏ي اين حديث شريف و شرح علامه‏ي مجلسي - رحمه الله - گويد: آنچه مرحوم مجلسي - رحمه الله - در اين باره گفته است بر پايه‏ي فلسفه قديم يوناني است در تصوير افلاک و سير کواکب، و اين پايه‏هاي فلسفه‏ي فلکي يوناني امروزه ويران شده است، و با تحقيقات و اکتشافات دانشمندان امروزه بطلان آن ثابت شده است. ولي تطبيق روايت با ارتفاع و انحطاط مريخ و زحل بعيد نيست به اين معني که زمين در حرکت انتقالي خود که موجب توليد فصول اربعه است و مريخ و زحل در حرکت انتقالي خود به دور خورشيد وضعي دارند که گرما بر ارتفاع مريخ و نسبت به زمين و انحطاط زحل نسبت بدان تطبيق مي‏شود و سرما به عکس آن. و مقصود از ارتفاع مريخ اين است که از نظر حرکت انتقالي خود فوق الارض است، و بر محيط زمين نمايان و جلوه‏گر است. و مقصود از انحطاط زحل اين است که در حرکت انتقالي خود تحت الارض است و بر سطح مسکون زمين نمايان نيست، و چون گرما و سرما در دو روي زمين و دو خط استوا متبادل مي شوند و موقع تابستان که يک سمت زمين که شدت گرمي آن است موافق زمستان و سرماي سمت ديگر است ممکن است ارتفاع مريخ و انحطاط زحل هم بدين نظر نسبت به دو سوي زمين تفاوت کند، و در اين سو که ارتفاع مريخ و انحطاط زحل است از آن سوي ديگر بالعکس باشد. [1] .

[1] روضة الکافي: ص 306، بحارالأنوار: ج 55 ص 246 ح 27.