1- يحيي بن ابوالعلاء رازي گويد: مردي بر حضرت صادق - عليه‏السلام - وارد شد و عرض کرد: فدايت شوم؛ خبر ده مرا از معني فرمايش خداي عزوجل: (ن - و القلم و ما يسطرون) [1] «ن، سوگند به قلم و آنچه مي‏نويسند». و خبر ده مرا از معني فرمايش خداي عزوجل به ابليس: (فانک من المنظرين - إلي يوم الوقت المعلوم) [2] «همانا تو از مهلت يافتگاني (اما نه تا روز رستاخيز، بلکه) تا روز و وقت معيني». و خبر ده مرا از اين خانه (کعبه) چگونه بر مردم واجب شد زيارت آن. حضرت صادق - عليه‏السلام - به او نگاهي کرد و فرمود: چنين سؤالي پيش از تو کسي از من ننمود. خداوند عزوجل هنگامي که به فرشتگان فرمود: (اني جاعل في الأرض خليفة) [3] «همانا من در روي زمين جانشيني - نماينده‏اي - قرار خواهم داد.» فرشتگان از اين خبر ضجه و ناله کردند، و عرض کردند: پروردگارا! اگر حتما خليفه‏اي در زمين قرار [ صفحه 520] خواهي داد پس از ميان ما قرار بده تا مطابق فرمان تو در ميان مخلوقاتت عمل کند. خدا در پاسخ آنان فرمود: (اني أعلم ما لا تعلمون) [4] «همانا من حقايقي را مي‏دانم که شما نمي‏دانيد». فرشتگان خيال کردند که اين سخن که خدا فرمود از روي غضب بود، لذا به عرش پناه بردند و دور او طواف کردند، و لذا خداوند عزوجل امر فرمود براي آنها خانه‏اي از مرمر که سقف آن از ياقوت سرخ بود، و ستونهاي آن از زبرجد ساختند که در آن هر روز هفتاد هزار فرشته وارد مي‏شود که ديگر - پس از آن - تا روز معلوم داخل نمي‏شوند. سپس حضرت فرمود: و روز معلوم؛ روزي است که در صور يک نفخه دميده مي‏شود، و ابليس ميان دميدن اولي و دميدن دومي مي‏ميرد. و اما «نون» پس نهري است در بهشت که از يخ سفيدتر، و از عسل شيرين‏تر است خدا به آن فرمود: مداد (جوهر) باش، مداد شده. سپس درختي را گرفت و آن را با دست خود نشانيد. سپس حضرت صادق - عليه‏السلام - فرمود: مرادم از دست؛ قدرت است، نه آنچه مشبهه مي‏گويند و معتقدند، سپس فرمود: قلم باش. سپس به آن فرمود: بنويس. عرض کرد: پروردگارا؛ چه بنويسم؟ حضرت فرمود: آنچه تا روز قيامت واقع مي‏شود. و آن چنين کرد، سپس روي آن مهر زد. سپس فرمود: تا روز معلوم (قيامت) سخن مگو. [5] . 2- سفيان ثوري گويد: از امام صادق - عليه‏السلام - از معني (ن) «ن» سؤال نمودم. [ صفحه 521] حضرت فرمود: آن نهري است در بهشت که خداوند عزوجل به آن فرمود: جامد شو، پس او جامد گرديد و مداد شد. سپس خداي عزوجل به قلم فرمود: بنويس، قلم در لوح محفوظ نوشت آنچه واقع شد و آنچه تا روز قيامت واقع مي‏شود. پس مداد؛ مدادي است از نور، و قلم؛ قلمي است از نور، و لوح؛ لوحي است از نور. سفيان گويد: به حضرت صادق - عليه‏السلام - عرض کردم: اي فرزند پيامبر؛ براي ما امر لوح و قلم و مداد را به بياني کامل؛ بيان کن، و مرا از علمي که به تو تعليم نمود تعليم نما. حضرت فرمود: اي پسر سعيد؛ اگر نه اينکه تو اهل پاسخ و جواب بودي هرگز به تو پاسخ نمي‏دادم. نون فرشته‏اي است که به قلم منتقل مي‏کند، و قلم به لوح منتقل مي‏نمايد، و آن فرشته‏اي است، و لوح به جبرئيل، و جبرئيل به انبياء و فرستادگان الهي منتقل مي‏کنند. راوي گويد: سپس حضرت فرمود: اي سفيان، برخيز؛ زيرا من مطمئن نيستم که آسيبي به تو نرسد. [6] . 3- عبدالرحيم قصير گويد: از امام صادق - عليه‏السلام - از معني (ن - و القلم) «ن، سوگند به قلم» سؤال نمودم. حضرت فرمود: خداوند قلم را از درختي در بهشت آفريد که نامش «خلد» است، سپس به نهري از بهشت فرمود: مداد باش، آن نهر منجمد شد، و از يخ سفيدتر، و از عسل شيرين‏تر بود. سپس به قلم فرمود: بنويس، عرض کرد: پروردگارا؛ چه بنويسم؟ فرمود: بنويس آنچه واقع شد و آنچه تا روز قيامت واقع مي‏شود. [ صفحه 522] پس قلم نوشت در برگه‏اي که از نقره سفيدتر، و از ياقوت شفاف‏تر است، سپس آن را پيچيد و در رکن عرش قرار داد. سپس بر دهان قلم مهر زد، و پس از آن سخني نگفت، و هرگز سخن نخواهد گفت. و آن کتاب؛ کتاب مستوري که از آن همه چيز نسخ مي‏شود. مگر شما عرب زبان نيستيد؟ چگونه معني کلام را نمي‏شناسيد، در حالي که به همديگر مي‏گوييد آن کتاب را نسخ (و استنساخ) کن؟! مگر نه اينکه استنساخ مي‏شود کتابي از کتاب مادر ديگري، و اين است معني فرمايش خدا: (انا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون) [7] «ما آنچه را انجام مي‏داديد مي‏نوشتيم!» [8] .

[1] سوره‏ي قلم آيه‏ي 1. [2] سوره‏ي حجر آيه‏ي 37 و 38. [3] سوره‏ي بقره آيه‏ي 30. [4] سوره‏ي بقره آيه‏ي 30. [5] بحارالأنوار: ج 11 ص 108 ح 17. [6] معاني الاخبار: ص 23، بحارالأنوار: ج 54 ص 368 ح 5. [7] سوره‏ي جاثيه آيه 29. [8] تفسير القمي: 960، بحارالأنوار: ج 54 ص 365 ح 3.