1- ابوعمرو زبيري گويد: به امام صادق - عليه‏السلام - گفتم: خبر ده مرا به چه دليل امامت از فرزندان امام حسن - عليه‏السلام - خارج شد و به فرزندان امام حسين - عليه‏السلام - اختصاص يافت؟ امام فرمود: هنگامي که اجل امام حسين - عليه‏السلام - و آنچه خداوند متعال درباره‏ي او مقرر فرموده بود - فرا رسيد حضرت مجاز نبودند امامت را به فرزندان برادرشان برگردانند، و آنها را وصي خود قرار دهند، زيرا خداوند فرموده است: (و أولوا الأرحام بعضهم أولي ببعض في کتاب الله) [1] «صاحبان رحم در کتاب خدا بعضي از بعضي سزاوارترند». پس فرزندانش نزديکتر بودند به او از فرزندان برادرش، و لذا سزاوارتر بودند از ديگري به امامت، بدين آيه امامت از فرزندان امام حسن - عليه‏السلام - خارج شد، و [ صفحه 284] در فرزندان حسين - عليه‏السلام - قرار گرفت، و اين حکم آيه که امامت از آن آنها باشد تا روز قيامت است. 2- عبدالرحمان بن المثني هاشمي گويد: به امام صادق - عليه‏السلام - گفتم: فدايت شوم؛ به چه علت فرزندان حسين - عليه‏السلام - بر فرزندان حسن - عليه‏السلام - برتري پيدا کردند در حالي که هر دو در يک خط حرکت مي‏کنند. حضرت فرمودند: گمان نمي‏کنم اين مطلب را قبول کنيد. همانا جبرئيل - عليه‏السلام - بر پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - فرود آمد در حالي که هنوز حسين - عليه‏السلام - متولد نشده بود و به او گفت: فرزندي براي شما متولد خواهد شد که امت تو او را پس از تو خواهند کشت. حضرت فرمودند: اي جبرئيل؛ به چنين فرزندي نياز ندارم. پس جبرئيل سه بار اين مطلب را با پيامبر تکرار کرد. سپس پيامبر علي - عليه‏السلام - را خواست و به او فرمود: جبرئيل از ناحيه‏ي خداي عزوجل به من خبر داد که براي تو فرزندي متولد مي‏شود که امتم او را پس از من خواهند کشت. حضرت فرمود: نيازي به او ندارم يا رسول الله. پس حضرت رسول اين مطلب را سه بار به علي - عليه‏السلام - فرمود، سپس به او گفت: امامت و وراثت در او و در فرزندان او خواهد بود، و خزانه‏دار علم الهي خواهند بود. سپس حضرت رسول - صلي الله عليه و آله و سلم - براي فاطمه - سلام الله عليها - خبر فرستاد که خداوند به تو بشارت مي‏دهد به فرزندي که امت من او را پس از من خواهند کشت. حضرت فاطمه - سلام الله عليها - فرمود: پدرجان؛ نيازي به چنين فرزندي ندارم. حضرت رسول - صلي الله عليه و آله و سلم - سه بار اين مطلب را با فاطمه - سلام الله عليها - در ميان گذاشت، پس براي او خبر فرستاد: که امامت و وراثت و خزانه‏داري علم الهي در آن فرزند و اولاد او خواهد بود. [ صفحه 285] حضرت فاطمه - سلام الله عليها - فرمود: اين پيشنهاد خداي عزوجل را قبول کردم. سپس نطفه حسين - عليه‏السلام - منعقد و فاطمه - سلام الله عليها - باردار شد، و اين بارداري شش ماه طول انجاميد، سپس او را زائيد، و هيچ بچه شش ماهه‏اي زنده نماند جز حسين بن علي - عليه‏السلام - و عيسي بن مريم - عليه‏السلام -. ام‏سلمه متکفل امور او شد، و رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - هر روز مي‏آمد نزد او و زبان شريف خود را در دهان حسين - عليه‏السلام - مي‏نهاد، و او زبان پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - را مي‏مکيد تا اينکه سيراب مي‏شد، و بدين طريق گوشت حسين - عليه‏السلام - از گوشت رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - روئيد، و هرگز نه از فاطمه شير خورد و نه از کسي ديگر. وقتي خداوند تبارک و تعالي درباره‏ي او: (و حمله و فصاله ثلاثون شهرا حتي اذا بلغ أشده و بلغ أربعين سنة قال رب أو زعني أن أشکر نعمتک التي أنعمت علي و علي والدي و أن أعمل صالحا ترضاه و أصلح لي في ذريتي) [2] «وضع حمل او و از شير گرفتن او سي ماه است چون توانائي‏اش رسيد و به چهل سالگي رسيد گفت: پروردگار من؛ در دل من بيانداز که شکر نعمت تو کنم که بر من و بر والدينم ارزاني داشتي و اينکه کار شايسته بکنم که آن را بپسندي و شايستگي را در ذريه‏ي من قرار ده» نازل فرمود. و اگر گفته بود: «ذريه مرا اصلاح کن» در اين صورت تمامي آنها ائمه مي‏شدند، و لکن اين چنين مخصوص کرد (و دعاي عام نکرد) [3] . 3- مفضل گويد: به امام صادق - عليه‏السلام - گفتم: مرا خبر ده درباره‏ي فرمايش خدا که مي‏فرمايد: (و جعلها کلمة باقية في عقبه) [4] «قرار داد آن را کلمه‏ي باقيه در نسل او». [ صفحه 286] حضرت فرمود: مراد و مقصود امامت است که خداوند آن را در فرزندان امام حسين - عليه‏السلام - تا روز قيامت قرار داد. گفتم: اي فرزند رسول خدا؛ چرا امامت در فرزندان امام حسين - عليه‏السلام - قرار داده شد نه اولاد و فرزندان امام حسن مجتبي - عليه‏السلام -، در حالي که هر دو اولاد رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - هستند، و هر دو نواده‏ي او و هر دو سيد جوانان اهل بهشتند؟ حضرت فرمود: موسي و هارون هر دو پيامبر مرسل بودند، و هر دو برادر، با اين حال خداوند پيامبري را در صلب (و فرزندان) هارون قرار داد نه موسي، و هيچ کس حق نداشت بگويد: چرا خدا چنين کرد؟ امامت خلافت و جانشيني از ناحيه‏ي خداست و کسي حق ندارد بگويد: چرا آن را در صلب امام حسين - عليه‏السلام - قرار داد نه در صلب امام حسن - عليه‏السلام -؟ زيرا خداوند در کارهايش حکيم است و از کارهايش هرگز سؤال نمي‏شود، بلکه او است که از کارهاي مردم سؤال مي‏کند، و حق چنين کاري را دارد. [5] .

[1] تفسير العياشي: ج 2 ص 72، بحارالأنوار: ج 25 ص 253 ح 9. [2] سوره‏ي احقاف آيه‏ي 15. [3] علل الشرايع: 79، بحارالأنوار: ج 25 ص 254 ح 14. [4] سوره‏ي زخرف آيه‏ي 28. [5] اکمال الدين: 204، معاني الأخبار: 126، الخصال: ج 1 ص 146، بحارالأنوار: ج 25 ص 260 ح 25.