ابن ابي عمير از محمد بن حکيم و او از ابو مسروق روايت ميکند که گويد: به امام صادق - عليهالسلام - عرض کردم: ما با مردم سخن ميگوئيم (دربارهي امامت شما) و به فرمايش خداي عزوجل: (أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولي الأمر منکم) [1] «اطاعت کنيد خدا را و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولي الامر را» استدلال و احتجاج ميکنيم، آنها ميگويند: اين دربارهي فرماندهان سريه نازل شده است.
ما استدلال و احتجاج ميکنيم بر آنها با فرمايش خدا: (قل لا أسألکم عليه أجرا الا المودة في القربي) [2] «سرپرست و ولي شما، تنها خدا است... تا آخر آيه» آنها ميگويند: اين دربارهي مؤمنين نازل شده است.
ما استدلال و احتجاج ميکنيم بر آنها با فرمايش خدا: «بگو: من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نميکنم جز دوست داشتن خويشاوندان» آنها ميگويند: اين آيه دربارهي خويشاوندان مسلمانان نازل شده است.
(راوي ميگويد:) هيچ دليل و آيهاي در ذهنم نبود مگر اينکه آن را براي امام ذکر نمودم.
حضرت فرمود: اگر چنين شد، آنها را دعوت به مباهله کن.
عرض کردم: چه کار کنم؟
حضرت فرمود: خودت را سه روز آماده کن - و گمان ميکنم حضرت فرمود: روزه بگير و غسل کن، و تو و او (طرف مقابل) به بيابان برويد و آنجا انگشتان دست راست خود را در انگشتان او قرار بده، و از خود آغاز کن - و بگو:
[ صفحه 266]
«اللهم رب السماوات السبع و رب الأرضين السبع عالم الغيب و الشهادة الرحمان الرحيم» اگر ابو مسروق حقي را انکار کرده است و باطلي را ادعا نموده است پس بر او از آسمان بلائي يا عذاب دردناکي را نازل کن.
سپس دعا را به سوي او برگردان يعني بگو: اگر فلاني حقي را انکار کرده باشد، و باطلي را ادعا کرده است پس بر او بلائي يا عذاب دردناکي را از آسمان نازل کن.
سپس حضرت فرمود: زماني نميگذرد مگر اينکه خواهي ديد که چگونه اثر دعاي تو در او آشکار ميشود، به خدا قسم؛ هرگز نديدم کسي را که حاضر شود و اين دعوت مرا به مباهله اجابت کند.
و به روايت ابوالعباس: انگشتان خود را در انگشتان او قرار ميدهي سپس ميگوئي: اگر فلاني حقي را انکار کرده است، يا به باطلي اقرار کرده است پس بر او نازل کن بلائي را از آسمان يا عذابي از ناحيهي خودت، و هفتاد بار با او ملاعنه کن. [3] .
|