ابوبصير گويد: نزد امام صادق - عليه‏السلام - بودم هنگامي که مفضل بن عمر بر او وارد شد و گفت: اي فرزند رسول خدا، يک مسئله دارم. حضرت فرمود: بپرس اي مفضل؛ مفضل گفت: نهايت علم امام چقدر است؟ حضرت فرمود: سؤال سنگيني کردي، و از امري بس مهم پرسيدي. آسمان دنيا در مقايسه با آسمان دوم نيست مگر حلقه‏ي زرهي که روي زمين در صحرائي افتاده است، و همچنين هر آسماني در مقايسه با آسمان ديگر، و همچنين آسمان هفتم در مقايسه با ظلمت، و ظلمت نيست در مقايسه با نور، و همچنين همه‏ي آنها در مقايسه با فضا و نه زمينها هر طبقه نسبت به يکديگر، و همه و همه در مقايسه با علم [ صفحه 205] و دانش امام نيست مگر مانند مدي (ده سير) از خردل است که آن را بسيار سائيده باشي، سپس با آب مخلوط کرده و به هم زده باشي تا جايي که کف کند، سپس انگشتي در آن کف زده باشي، (يعني همه اين عوالم در مقايسه با علم امام به مقدار کفي است که سر انگشت تو است). و همچنين علم و دانش امام در مقايسه با علم و دانش خداي متعال نيست مگر مانند مدي از خردلي که او را بسيار سائيده باشي سپس آن را با آب مخلوط ساخته و زده باشي تا جايي که کف شود، و با سر سوزن ذره‏اي از آن گرفته باشي. سپس حضرت فرمود: همين مقدار بيان براي تو کافيست تا به وسيله آن و با نظر در احوال و اخبار امامان پاسخ خود را دريابي. [1] .

[1] بحارالأنوار: ج 25 ص 385 ح 43.