عبدالله بن طلحه گويد: به امام صادق - عليهالسلام - گفتم: اي فرزند رسول خدا؛ مرا خبر ده از دانشي که از آن براي ما ميگوئيد، آيا از کتابهائي است نزد شما؟ يا از طريق روايت بعضي از بعض ديگر است يا اينکه نوع ديگري است؟
حضرت فرمود: اي عبدالله؛ امر از اين بزرگتر و مهمتر است، مگر تو قرآن
[ صفحه 204]
نميخواني؟
گفتم: بله.
فرمود: مگر نميخواني: (و کذلک أوحينا اليک روحا من أمرنا ما کنت تدري ما الکتاب و لا الايمان أفترون أنه کان في حال لا يدري ما الکتاب و لا الايمان) [1] «همان گونه (که بر پيامبران پيشين وحي فرستاديم) بر تو نيز روحي را به فرمان خود وحي کرديم؛ تو پيش از اين نميدانستي که کتاب و ايمان چيست» آيا چنين تصور ميکنيد در حال و زماني چيزي نميدانست نه کتاب نه ايمان.
گفتم: بله؛ اين آيه را چنين ميخوانيم.
حضرت فرمود: بله، همين طور است پيامبر در حالي و دوراني نميدانست که کتاب و ايمان چيست، تا اينکه خدا آن روح را براي او فرستاد، و به وسيلهي آن روح علم و فهم را به او آموخت، و همچنين اين روح جريان دارد، هرگاه آن را خداوند براي بندهاي بفرستد و به وسيلهي آن به او علم و فهم ميآموزد. [2] .
|