1- ابوبصير گويد: بر امام صادق - عليه‏السلام - وارد شدم و گفتم: فدايت شوم؛ شيعيان مي‏گويند: «رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - باب علم و دانشي به علي - عليه‏السلام - آموخت که از هر بابي هزار باب باز مي‏شود»؟ (معني اين چيست)؟ حضرت فرمود: اي ابامحمد، به خدا قسم رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - هزار باب علم به علي - عليه‏السلام - آموخت که از هر بابي هزار باب گشوده مي‏شود (يعني اين حديثي که شيعه آن را نقل مي‏کنند درست است و صحيحش اين است که رسول خدا- صلي الله عليه و آله و سلم - هزار باب به علي - عليه‏السلام - آموخت نه يک باب). گفتم: به خدا؛ علم و دانش اين است (نه آنچه بعضيها ادعا مي‏کنند). [ صفحه 197] حضرت فرمود: بله، اين علم و دانش است نه آن. [1] . 2- ابوبصير گويد: خدمت امام صادق - عليه‏السلام - رسيدم، و عرض کردم قربانت گردم، از شما پرسشي دارم، آيا در اينجا کسي (نامحرم) هست که سخن مرا بشنود؟ امام صادق - عليه‏السلام - پرده‏اي را که در ميان آنجا و اطاق ديگر بود، بالا زد، و آنجا سر کشيد، سپس فرمود: اي ابامحمد؛ هر چه مي‏خواهي بپرس. عرض کردم: قربانت گردم، شيعيان شما حديث مي‏کنند که: «پيغمبر - صلي الله عليه و آله و سلم - به علي - عليه‏السلام - بابي از علم آموخت که از آن هزار باب علم گشوده مي‏شود»؟ حضرت فرمود: اي ابامحمد؛ پيغمبر - صلي الله عليه و آله و سلم - به علي - عليه‏السلام - هزار باب از علم آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده مي‏شود (مانند جزئيات و مصاديقي که بر قواعد کلي منطبق مي‏شود). عرض کردم: به خدا؛ که علم کامل و حقيقي همين است. امام - عليه‏السلام - ساعتي (براي اظهار تفکر) به زمين اشاره کرد، و سپس فرمود: آن علم است ولي علم کامل نيست. سپس فرمود: اي ابامحمد؛ همانا «جامعه» نزد ما است، اما مردم چه مي‏دانند که جامعه چيست؟ [2] . 3- يونس بن رباط گويد: من و کامل خدمت امام صادق - عليه‏السلام - رسيديم، کامل به حضرت صادق - عليه‏السلام - عرض کرد: قربانت شوم؛ فلان شخص حديثي روايت مي‏کند. فرمود: چه مي‏گويد؟ [ صفحه 198] عرض کرد: او گفت: «رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - در روز وفاتش به علي - عليه‏السلام - هزار باب حديث کرد و هر بابي کليد هزار حديث بود که جمعا يک ميليون باب مي‏شد». فرمود: آري چنين بود. پرسيدم: قربانت آن بابها براي شيعيان و دوستان شما ظاهر شد (از آن علوم آگاه گشتند)؟ فرمود: اي کامل؛ يک باب يا دو باب آن ظاهر گشت. پرسيدم: قربانت شوم، بنابراين از يک ميليون باب از فضل شما جز يک يا دو باب روايت نشده است. فرمود: توقع داريد که شما از فضل ما چه اندازه روايت کنيد؟ شما از فضل ما جز يک الف غير متصل نمي‏توانيد روايت کنيد. [3] .

[1] بصائر الدرجات: 86، بحارالأنوار: ج 26 ص 29 ح 33. [2] اصول کافي: ج 1 ص 344 ح 1. [3] اصول کافي: ج 2 ص 62 ح 9.