امامان شيعه در دوران زندگاني خود، فعاليتهاي گوناگون و موضعگيريهاي متفاوتي متناسب با محيط اجتماعي و شرايط سياسي و اوضاع عقيدتي زمان خود ميگرفتند. از اين رو، بدون نشان دادن نمايي از آن دوران، نميتوان به علل و عوامل آن شيوهها و عملکردها پي برد.
دوران امام صادق عليهالسلام دورهي فتنهها، جنگها و جنبشهاي سياسي درگير با يکديگر و دورهي ظهور گرايشهاي مذهبي گوناگون و نحلههاي انحرافي نظير غلات، ملحدان، زنديقان و شکاکان در دين بود.
در اين دوران که آزادي سياسي و مذهبي در حد گستردهاي وجود داشت، درهاي گفتگو و ارتباطات فرهنگي به روي فرهنگ هاي بيگانه نيز گشوده شده و مناسبات و اوضاع سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و نظامي، در حال دگرگوني و تغييرهاي جدي و اساسي بود.
بررسي اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي اين دوران، ما را در درک صحيح از موضعگيريها و اقدامات امام صادق عليهالسلام در دوره ي امامت آن حضرت کمک خواهد کرد.
در آن زمان، چند حزب بزرگ سياسي در جامعه اسلامي مطرح بودند که بنياميه و بنيهاشم از آن جملهاند و هنوز در قرن اول هجري، بنيعباس رسميت نداشتند و فعاليت سياسي خود را در کنار علويان انجام ميدادند. اما از اوايل قرن دوم هجري، فعاليت بنيعباس به شکل رسميتري آغاز شد و دعوت عباسيان در
[ صفحه 11]
دوران امام باقر عليهالسلام پس از مرگ ابوهاشم در سال 98 ق، شروع شده و در سال 100 ق، شکل رسمي به خود گرفت. [1] البته چون امکان فعاليت مستقل نداشتند و محبوبيت مطلق از آن علويان بود، آنان به ناچار با استفاده از پايگاه اجتماعي و مذهبي علويان که مصاديق آن اهل بيت عليهمالسلام بودند، به بهرهبرداري از اين موقعيت ويژه پرداختند. از طرفي، قيام هاي زيد و فرزندش يحيي در سالهاي 122 تا 125 ق، موج فراگيري در ايران ميان مواليان و خراسانيان ايجاد کرد. فرياد مظلوميت شيعيان از کربلا تا شهادت زيد و يحيي، بر محبوبيت اهل بيت عليهمالسلام افزوده و بستر مناسبي براي فعاليت سياسي آل عباس فراهم ساخته بود.
سلسله جنبشهاي خوارج در عراق و حجاز تا ارمنستان و آذربايجان در حدود سه دههي اول قرن دوم، بخش بزرگي از قلمرو امويان را به آشوب کشاند. [2] رفته رفته بخشهاي شرقي حکمراني اموي، از قلمرو حکومت جدا شد و دعوت عباسيان با شتاب بيشتر گسترش يافت و در سالهاي 127 - 129 ق، به وسيلهي ابومسلم به قيام مسلحانه تبديل گرديد. [3] آنان با شعار خونخواهي يحيي و دفاع از آل علي عليهالسلام و الرضا من آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) کار خويش را پيش بردند. ابومسلم، جسد يحيي را با احترام دفن و به مدت يک هفته براي او عزا برپا کرد و خراسانيان به مدت يک سال، تمام نوزادان پسر خود را يحيي نام نهادند. [4] .
[ صفحه 12]
شعارهاي عباسيان کاملا جنبهي سياسي داشت و فاقد رگ و ريشهي شيعي بود و اين جريان حساس و مهمي بود که بر بسياري از شيعيان و علويان پوشيده ماند و خواسته، يا ناخواسته، يا از سر سادگي و هواپرستي و رياستطلبي، با عباسيان همداستان شدند. [5] .
نخستين نبرد سياه جامگان، در شوال سال 129 ق، به پيروزي رسيد و پيروزيهاي پياپي آنان، به فروپاشي امويان انجاميد. سياه جامگان به سوي عراق پيشروي کرده و وارد کوفه شدند و ابوالعباس سفاح را به خلافت انتخاب کردند.
سياست امويان در اداره حکومت و جامعه، به ويژه در دوران پس از هشام بن عبدالملک بر پايه ي فشار و خفقان، تبعيض و خودکامگي، نژادپرستي، اشرافيت و برتري قومي، سياستهاي نادرست اقتصادي، اعمال محروميتهاي اجتماعي در مورد مسلمانان غيرعرب به ويژه شيعيان (عرب و غير عرب)، ترويج فساد و فحشاء، ترک امر به معروف و نهي از منکر و... استوار بود. در اين رهگذر، علويان، شيعيان و نيز امامان شيعه بايد بيشترين محروميت و فشار را متحمل ميشدند.
به نظر ميرسيد با روي کار آمدن عباسيان، از اين فشارها کاسته خواهد شد و امور رو به سامان خواهد نهاد. اما بر خلاف انتظار، دوران کوتاه سفاح، به تصفيه حسابهاي شخصي و سياسي با امويان و کشتار جمعي آنان در مراکز گوناگون گذشت. به دستور سفاح در موصل جنايتي رخ داد. آنها يازده هزار تن از مردان آن ديار را از دم تيغ گذراندند و هنگامي که صداي گريه و شيون زنان و کودکان داغديده را شنيدند، آنان را نيز کشتند. اين کشتار جمعي سه روز به طول
[ صفحه 13]
انجاميد؛ البته عباسيان در اين ماجرا، همه سربازان زنگي خود را که به همراه داشتند را هم به قتل رساندند. [6] .
سفاح با شيعيان کاري نداشت و در دورهي چهار سالهي خلافتش، برخورد تندي با آنان نکرد و شايد اين به دليل دوري امام صادق عليهالسلام از صحنهي فعاليت سياسي و مبارزاتي بود. از طرفي، هنوز به علويان احساس نياز ميشد و راندن آنان از صحنه در آغاز خلافت، خطرهاي فراواني در پي داشت، به ويژه که مرکز خلافت سفاح در کوفه، پايگاه تشيع بود و کارهاي مهمتري نظير کشتن ابوسلمه و سليمان بن کثير، مانع از اقدام بر ضد شيعيان بود. اما با روي کار آمدن منصور دوانيقي، شرايط تغيير کرد و علويان و شيعيان، دشمنان اصلي دستگاه اسلام مرسوم بودند. مناظرات علمي در علوم مختلف که امام صادق عليهالسلام و شاگردان آن حضرت برگزار ميکردند و نوشتههايي که از شاگردان امام گزارش شده، [7] همگي دليل گستردگي ابعاد گوناگون و ژرفاي عميق علم امام است.
يکي از موفقيتها و پيروزيهاي امامان صادقين عليهماالسلام در فعاليتهاي فرهنگي، باز گرداندن امامت به جايگاه و شأنيت خاص خود در جامعه بود. پيش از آن، امامان معصوم از آن مقام طرد شده بودند و خلفاي اموي و عباسي، با طرح
[ صفحه 14]
جايگزيني فقيهان و عالمان درباري به جاي اهل بيت عليهمالسلام، مردم را از امامان دور کردند و آنان را به عنوان مرجعيت ديني معرفي ميکردند. آنها از دوران امام سجاد عليهالسلام و امام صادق عليهالسلام با معرفي فقهاي سبعه به مردم، همواره در اين مسير گام برميداشتند. طرح مرجعيت ديني و الهي امامان شيعه و ارجاع مردم به اهل بيت عليهمالسلام، از زمان امام سجاد شروع شد و رفته رفته در دوران امام باقر عليهالسلام و امام صادق عليهالسلام تثبيت گرديد.
چنان که ميدانيم، گردآوري حديث شيعي از صدر اسلام و از زمان خلافت امام علي عليهالسلام، در دههي چهل هجري آغاز شد و تا سال 329 ق، که غيبت کبري رخ داد، به درازا کشيد. امامان، احکام ديني را با زاويهي نگاه شيعي در ميان هواداران گسترش ميدادند و در اين راه، بر نصهاي مورد اعتماد و با دلالت قطعي تکيه ميکردند و احاديث آنها، همگي به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ميرسيد. نخستين اين مجموعهها را با نام اصول چهارصدگانه ميشناسند. [8] اين هنگامي بود که ديگر مذهبها و فرقههاي اسلامي، براي رسيدن به احکام شرعي که نصي از کتاب و سنت نداشتند، به حکم عقل، مصالح مرسله، قياس، استحسان و... تن ميدادند...
گفته شده ابوحنيفه چون نصي در موضوعي نمييافت، به حکم عقل مراجعه ميکرد. [9] امام صادق عليهالسلام فرمودند: دين خدا با قياس به دست نميآيد. [10] در جايي
[ صفحه 15]
ديگر، زراره را از اصحاب قياس پرهيز داد و در روايتي، آنان را لعن و نفرين کرد؛ زيرا کلام خداوند و سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را تغيير دادند. [11] .
حديث شيعه که تجديد حيات و بلکه پيدايش خود را مرهون تلاشهاي صادقين عليهم السلام ميداند، در طبقه اول محدثان خود، در اختيار مرداني قرار گرفت که مصاديق بارز علم و تقوا بودند. آنان با درک صحيح از شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي شيعه و نيز محدوديتهاي امامان خود و با دقت و دلسوزي، مواريث اهل بيت عليهمالسلام را تحويل گرفتند و در خفا و پنهاني به رونويسي و نشر آن اقدام نمودند و موجب شدند تا به دور از مطامع اغيار، در اختيار مشتاقان فقه و حديث اهل بيت عليهمالسلام قرار گرفته و اساس مذهب جعفري جاودانه بماند. [12] .
شيعيان در اين دوران به چند دسته تقسيم ميشدند: برخي به شاگردي نزد امام مشغول بودند؛ برخي که در دوردست زندگي ميکردند، به شيعيان شناخته شده مراجعه ميکردند؛ عدهاي نيز به حکومت نوپاي عباسيان متمايل شده بودند؛ جريان زيديه هم، جماعتي را به خود جذب کرده بود؛ گروهي در تحير و سردرگمي به سر ميبردند؛ و شيعيان افراطي، گرفتار غلو بودند. اعتقاد آنان در مورد مهدويت امام باقر عليهالسلام، نبوت و الوهيت امامان از يک سو، و لااباليگري آنان در فروعات و اخلاقيات و ارتکاب انواع محرمات و مفاسد از ديگر سو، شأن شيعه و ائمه عليهمالسلام آنان را ميکاست و گاه آنان را به انزوا ميکشيد. از اين رو، امام يکي از مهمترين وظايف خود را برخورد با اين کجانديشيها ميدانست.
[ صفحه 16]
|