شرايط و مقتضيات زمان به گونه‏اي بود که امام، با توجه به کمي و محدوديت ياران و شيعيان حقيقي در راه انتخاب بهترين گزينه و مطمئن‏ترين راه براي رسيدن به هدف مقدس خويش گام برمي‏داشتند. گرچه به نظر مي‏رسيد آمار جمعيتي شيعيان زياد است، اما آنان مواضع يکساني نداشتند و اختلافات آنان بيش از توافقاتشان بود. در کتاب کافي در باب «در کمي تعداد مؤمنان» [1] ، گزارشي از شکوه و گلايه امام از اندکي ياران حقيقي آورده شده است. راوي گويد: از امام همين سؤال را پرسيدم که چرا قيام نمي‏کنيد؟ فرمودند: اگر ياراني داشتم، [ صفحه 35] قيام مي‏کردم. راوي گمان مي‏کند ياراني حدود يک صد هزار يا دويست هزار نفر مراد امام است، ولي امام با اشاره به تعداد گوسفنداني که در نزديکي آنان بود، فرمودند: اگر اين تعداد يار وفادار و پا در رکاب داشتم، بر من واجب بود که قيام کنم. [2] . از سوي ديگر، گرايش‏هاي کلامي و تنوع جريان‏هاي فکري نظير زيدي، کيساني، امامي و غلات رو به گسترش بود. احساس مي‏شد اساس اسلام در خطر است و اين مدعيان بي‏مايه، بيش از آن که براي حکومت‏ها خطرناک باشند، براي اسلام خطرساز بودند و پاسداري از آيين و جلوگيري از انحراف و بدعت‏ها و حفظ مرزها، ارزش‏ها، معارف و دانش‏هاي اسلامي، جبهه جديدي از جهاد مقدس علمي و فرهنگي را گشوده بود و امام فرماندهي جهاد در اين جبهه را بر رهبري قيام مسلحانه ترجيح داد و با تمام قوا ايستاد و پيروزمندانه از آن خارج شد. امام عليه‏السلام سربازاني تربيت کرد که هر کدام فرماندهي جبهه‏ي بزرگي از ميدان‏هاي فرهنگي را به عهده گرفتند و حيات دوباره اسلام، مرهون تلاش‏ها و کوشش‏هاي بي‏دريغ آنان است. دورنماي کلي اوضاع و شرايطي که امام را به انتخاب اقدامات علمي سوق داد، از اين قرار است: 1. شرايط سياسي براي حضرت فراهم نبود. سايه و وحشت و ترس از کشته شدن بر مردم حاکم بود و آمادگي مبارزه را از دست داده بودند؛ 2. محدوديت ياران و شيعيان حقيقي؛ [ صفحه 36] 3. حفظ شيعيان و پيروان از مرگ و هلاکت و پرهيز از داخل کردن آنان در فتنه‏هايي که نامعلوم و بي‏سر و ته بود، درست مثل امام حسن عليه‏السلام که حفظ جان شيعيان را علت صلح بيان کرد؛ 4. تنوع و گسترش جريان‏هاي فکري؛ 5. حرکت علمي، بهترين جايگزين براي حرکت سياسي محکوم به شکست بود؛ 6. امام که آگاه‏ترين مردم به مصالح عمومي است با توجه به عواقب امور موضع‏گيري مي‏کند و امام صادق عليه‏السلام نيز مطابق شرايط و مقتضيات زمان خود عمل کرد؛ 7. قيام‏ها و انقلاب‏ها که به دگرگوني سياسي مي‏انجامد، به دنبال دگرگوني اجتماعي و به تبع آن است و حرکتي که هر دو تغيير سياسي و اجتماعي را باعث شود، موفق است. سياست مشت آهنين و خشونت عباسيان، منازعان سياسي را خفه کرده و سر جايشان نشانده بود. آنان به چاکران سراپا گوش خويش نيز اعتنا نداشتند و کارگزاراني چون ابومسلم و ابوسلمه را که حکومت عباسيان مرهون خدمات ايشان بود، به سادگي از سر راه برداشتند. امام عليه‏السلام، بهترين راه را انتخاب کرد و در يک نزاع سراسر مکتبي که نزديک بود اساس اسلام از بين برود، به حفظ آيين و کيش پرداخت و مذهب راستين تشيع، مرهون فعاليت علمي آن امام همام است. [3] . [ صفحه 37] در مکتب امام جعفر صادق عليه‏السلام کوشش شده است صدها الگو از الگوهاي آن حضرت در موضوعات مختلف حيات فردي و اجتماعي، دنيوي و اخروي انسان‏ها، در بخش‏هاي مناسب آورده شود، و از آنجا که گفتار امام صادق (عليه‏السلام) عطرين و با حلاوت و آراسته به زيبائي و طراوات و بسان درخت پرثمر و شاداب است مؤلف هم جمله‏ها و عبارت‏هائي را از کلمات نوراني امام (عليه‏السلام) که در خود پند و حکمت‏هائي را در برگرفته است و مانند خورشيد درخشان پرتوافشاني مي‏کند جهت استفاده عموم اقشار جامعه، گردآوري و تقديم مي‏دارد. و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين محمد حسين نوحه‏خوان کانون فرهنگي و هنري حضرت جواد الأئمه عليه‏السلام تهران - شميرانات 25 شوال 1427 هـ. ق مصادف با شهادت حضرت امام جعفر صادق عليه‏السلام [ صفحه 40]

[1] الکافي، ج 2، ص 242. [2] همان، حديث 4. [3] تاريخ تشيع، ج 1، ص 255 - 139.