1.والدين بايد فرزندان خود را کاملا کنترل نمايند و بهترين راهنمايي‏ها را به آنان تذکر دهند؛ از ساعت اول به دستور شرع مقدس اسلام عمل نمايند؛ يعني اذان و اقامه در گوش او بگويند، سپس يک نام خوب اسلامي براي او تعيين نمايند، در روز هفتم ولادت برايش عقيقه کنند، آنگاه او را تربيت صحيح نمايند؛ يعني با قرآن و عترت آشنا کنند. [ صفحه 19] 2. بايد در همه‏ي کارها دقيق بوده و توجه داشته باشيم رضاي خداي متعال در کجا است و به آن نزديک شويم، و همچنين توجه کنيم که خشم و غضب خداوند متعال در چه چيز است و از آن دوري نماييم. 3. هيچ عملي و عبادتي را کوچک و بي‏ارزش نشماريم، و هيچ يک از بندگان خدا را به چشم حقارت نگاه نکنيم. به اين حديث توجه کنيم: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: لا تحقرن أحدا من المسلمين، فأن صغيرهم عندالله کبير [1] . پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: احدي از مسلمانان را حقير و پست نشمار؛ به درستي که کوچک آن‏ها نزد خداوند متعال بزرگ است. خوش بيني، يکي از نشانه‏هاي بارز مؤمن است. مؤمن بايد با ادب باشد و به مردم با چشم احترام و تکريم بنگرد، و هر چه در اين مسير گام بردارد، در حقيقت خود را به جامعه معرفي نموده است، و مردم به چشم بزرگي به او مي‏نگرند و او شايسته‏ي تعظيم خواهد بود، و در مکتب اهل‏بيت عليهم‏السلام به اين مطلب سفارش و تأکيد شده است. اين حديث شريف خواندني است: قال مولانا الصادق عليه‏السلام: ان أجلت في عمرک يومين فاجعل أحد هما لأدبک لتستعين به علي يوم موتک [2] . امام صادق عليه‏السلام فرمود: اگر از عمرت فقط دو روز باقي [ صفحه 20] مانده باشد، يک روزش را به فراگرفتن ادب و تربيت اختصاص بده، تا روز مرگت از سرمايه‏هاي اخلاقي روز قبلت ياري بخواهي. اگر بخواهيم در دنيا و آخرت در امن و امان باشيم، به اين راهنمايي توجه کنيم. مردي باديه نشين به حضور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله شرفياب شد و عرض کرد: مرا به اموري که موجب بهره‏مندي از بهشت مي‏شود، راهنمايي فرما. پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله پنج دستور اخلاقي زير را به او آموخت و فرمود: 1. گرسنه را سير کن؛ 2. تشنه را سيراب کن؛ 3. امر به معروف کن؛ 4. نهي از منکر کن؛ 5. اگر توانايي بر اين کارها را نداري، زبانت را کنترل کن، که جز به خير و نيکي حرکت نکند. در اين صورت، شيطان را سرکوب کرده‏اي و بر او پيروز خواهي شد [3] .

[1] تنبيه الخواطر، ج 1، ص 31. [2] کافي، ج 8، ص 150، ح 132. [3] داستان دوستان، ج 2، ص 251؛ مجموعه ورام، ص 105.