زمان امام صادق عليهالسلام، زمان تزلزل حکومت بني اميه و فزوني قدرت بنيعباس بود و اين دو گروه مدتي در حال کشمکش و مبارزه با يکديگر بودند.
از زمان هشام بن عبدالملک، تبليغات و مبارزات سياسي عباسيان آغاز گرديد و در سال 129 وارد مرحلهي مبارزهي مسلحانه و عمليات نظامي گرديد و سرانجام در سال 132 به پيروزي رسيد.
بني اميه در اين مدت، گرفتار مشکلات سياسي فراوان بودند، لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شيعيان را نداشتند. عباسيان نيز چون از دستيابي به قدرت در پوشش شعار طرفداري از خاندان پيامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل ميکردند، فشاري از طرف آنان مطرح نبود، از اين رو، اين دوران، دوران آرامش و آزادي نسبي امام صادق عليهالسلام و شيعيان بود و آن حضرت از اين فرصت استفاده کرد و تلاش فرهنگي وسيعي را آغاز نمود.
[ صفحه 200]
او آن قدر فقه و دانش اهل بيت را گسترش داد و زمينهي ترويج احکام و بسط کلام شيعي را فراهم ساخت که مذهب شيعه به نام او به عنوان مذهب جعفري شهرت يافت. امام صادق عليهالسلام با تمام جريانهاي فکري و عقيدتي آن روز برخورد کرده و موضوع اسلام و تشيع را در برابر آنها روشن ساخته و برتري بينش اسلام شيعي را ثابت کرده است.
امام صادق عليهالسلام هر يک از شاگردان خود را در رشتهاي که با ذوق و قريحهي او سازگار بود، تشويق و تعليم مينمود و در نتيجه، هر کدام از آنها در يک يا دو رشته از علوم مانند: حديث، تفسير، فقه و کلام، تخصص پيدا ميکردند. هشان بن سالم ميگويد: روزي با گروهي از ياران امام صادق عليهالسلام در محضر آن حضرت نشسته بوديم. مردي شامي اجازهي ورود خواست و پس از کسب اجازه، وارد مجلس شد. امام فرمود: بنشين. آنگاه پرسيد: چه ميخواهي؟ مرد شامي گفت: شنيدهام شما به تمام سؤالات و مشکلات مردم پاسخ ميگوييد، آمدهام با شما بحث و مناظره کنم! امام فرمود: در چه موضوعي؟ شامي گفت: دربارهي کيفيت قرائت قرآن. امام رو به حمران کرده فرمود: حمران! جواب اين شخص با توست. مرد شامي گفت: من ميخواهم با شما بحث کنم، نه با حمران! امام فرمود: اگر حمران را محکوم کردي، مرا محکوم کردهاي!
مرد شامي ناگزير با حمران وارد بحث شد، هر چه شامي پرسيد، پاسخ قاطع و مستدلي از حمران شنيد، به طوري که سرانجام از ادامهي بحث فروماند و سخت ناراحت و خسته شد!
امام فرمود: حمران را چگونه ديدي؟ مرد شامي گفت: راستي حمران زبردست است. هر چه پرسيدم به نحو شايستهاي پاسخ داد! آنگاه مرد شامي گفت: ميخواهم دربارهي لغت و ادبيات عرب با شما بحث کنم. امام رو به ابان بن تغلب کرد و فرمود: با او مناظره کن. ابان نيز راه هر گونه گريز را به روي او بست و وي را محکوم ساخت.
مرد شامي گفت: ميخواهم دربارهي فقه با شما مناظره کنم!
امام به زرارة فرمود: با او مناظره کن. زراره هم با او به بحث پرداخت و به سرعت او را به بن بست کشاند!
[ صفحه 201]
شامي گفت: ميخواهم دربارهي کلام با شما مناظره کنم!
امام به مؤمن الطاق دستور داد با او به مناظره بپردازد. طولي نکشيد که شامي از مؤمن الطاق نيز شکست خورد!
به همين ترتيب وقتي که شامي درخواست مناظره دربارهي استطاعت بر انجام خير و شر، توحيد و امامت نمود، امام به ترتيب به حمزهي طيار، هشان بن سالم و هشام بن حکم، دستور داد با وي به مناظره بپردازند و هر سه با دلائل قاطع و منطق کوبنده، شامي را محکوم ساختند. با مشاهدهي اين صحنهي هيجان انگيز، از خوشحالي، خندهاي بر لبان امام نقش بست. [1] .
اينک از ميان سخنان فراوان آن اسوهي علم و فضيلت، چهل حديث برگزيده به دانش طلبان و فضيلت خواهان تقديم ميگردد.
[ صفحه 202]
|