روايات ياد شده که به شکلي نامنظم و پراکنده درمحفل هاي عارفان، مورد بهره برداري اصحاب طريقت، قرار مي گرفت، در حدود اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم هـ.ق، توسط مورخ معروف و عارف بلند آوازه نيشابور، ابو عبدالرحمن سلمي، تنظيم و ترتيب يافته و به يکي از معروف ترين کتاب هاي وي به نام: حقايق التفسير ضميمه شد. ابوعبدالرحمن سلمي، که خود بسياري از تفاسير قرآن کريم را، که حتي از طريق صحابه و تابعين و ديگر مفسران پس از تابعان رسيده و در آنها تنها به روشن گري و رفع ابهام آيات قرآن از نگاه ظاهر و جنبه هاي لفظي توجه شده است، قشري و ظاهري مي داند، به تفسير منسوب به امـام صـادق (عليه السلام) و تفسير ابوالعبـاس ابن عطاء آدمي بلخي، به ديد تکريم و ارجمندي نگريستـه و مـراد و مقصـود خويش را در تفسـير عرفاني قرآن و تبيين بطون و ابعاد معنوي آن جسته است. اين حقيقت از سخنان وي در مقدمه حقايق التفسير، به روشني به دست مي آيد: (هنگامي که اصحاب علوم قشري و ظاهري را ديدم که به طرح و تدوين انواع فايده هاي قرآني، سبقت مي جويند [و در موضوعاتي] از جمله قراءات، تفاسير، مشکلات و احکام و اعراب و لغت و مجمل و مبين و ناسخ و منسوخ بحث مي کنند، ولي هيچ کدام در راه شناخت و بازيابي حقيقت قرآن، تلاشي نمي ورزند، جز آيات متفرقي که [تفسير آنها] به ابوالعباس بن عطا نسبت داده شده و از جعفر بن محمد [عليه السلام] نقل شده است. [يا ابن عطا از آن حضرت نقل کرده است] آن هم بدون داشتن ترتيب خاص. من نيز از گذشته مطالبي شنيده بودم که آنان را نيکو مي شمارم [در نهايت] علاقه مند گرديدم که اين کلمات را برگفتار آنان بيفزايم و ديدگاه هاي مشايخ اهل حقيقت (صوفيه) را برآن بيفزايم و برحسب سوره هاي قرآني به مقدار توانم آنها را مرتب سازم.) [1] .

[1] ذهبي، محمد حسين، التفسير والمفسرون، دارالکتب الحديثيه، بيجا،2 / 385 ـ 386، به نقل از: حقايق التفسير سلمي، مخطوط.