قرآن کريم در دو جا بين ترس از خدا و شناخت، رابطه انحصاري برقرار کرده است؛ در يکي، ترس از خدا را در صاحبان شناخت منحصر مي کند و در ديگري، ترس صاحبان شناخت را فقط به ترس از خدا محدود مي سازد. اين دو حصر با هم تفاوت دارند. انحصار اول در اين آيه است: از ميان بندگان خدا فقط دانشمندان از او خوف و خشيت دارند. [1] اين آيه ترس از خدا را به صاحبان شناخت منحصر مي کند. آيه دوم اين است: کساني که پيامهاي الهي را مي رسانند و از او پروا دارند و از هيچ کس جز خداوند پروا ندارند. [2] اين آيه ترس و خشيت عارفان و صاحبان شناخت را در ترس از خدا منحصر کرده است؛ زيرا آنان که پيامهاي خدا را مي رسانند، داراي شناخت به شمار مي آيند و هم آنانند که از خدا مي ترسند و از هيچ کس ديگري جز خدا نمي هراسند. علم و دانش هم گاه ممکن است در افرادي که ظرف وجودي گيرايي دارند به شناخت تبديل شود. عرب بيابانگردي نزد پيامبر (ص) آمد. حضرت (ص) به يکي از اصحاب خود فرمود تا به او قرآن بياموزد. آن صحابي سوره زلزال را بر مرد عرب خواند تا به اين آيات رسيد: پس هر کس هم ذره اي عمل خير انجام داده باشد، (پاداش) آن را مي بيند و هر کس هم ذره اي عمل ناشايست انجام داده باشد، (کيفر) آن را مي بيند. [3] اعرابي گفت: آنچه خواندي مرا بس است، و به راه خود رفت. مرد صحابي جريان را براي پيامبر اکرم (ص) نقل کرد. پيامبر (ص) - چنان که در روايت آمده - فرمود: اين مرد وقتي آمد بياباني (اعرابي) بود، ولي اکنون که باز مي گردد فقيه است. فاصله بسياري است ميان کسي که با قبول و فهم يک آيه از قرآن به درجه تفقه و معرفت مي رسد و کساني که دانش فراواني از پيامبران گذشته با خود دارند و در عين حال نه تنها به سوي حق هدايت نمي شوند، بلکه از رفتن ديگران به راه خدا نيز منع مي کنند. قرآن کريم آنان را با اين توصيف عجيب معرفي مي کند: حکايت اينان مانند چهارپايي است که باري از کتاب را حمل مي کند. [4] .

[1] همان. [2] سوره احزاب، آيه 39: الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون أحداً إلاّ الله و کفي بالله حسيبا. [3] سوره زلزال، آيات 7 - 8: فمن يعمل مثقال ذرةٍ خيراً يره و من يعمل مثقال ذرةٍ شراً يره. [4] سوره جمعه، آيه 5: کمثل الحمار يحمل أسفاراً.