اکنون با توجه به نکتههايي که بيان گرديد، بايد ببينيم که آيا شادي از نظر اسلام امري مطلوب است يا نامطلوب؟ در پاسخ بايد بگوييم هر نوع شادي که در جهت کمال معنوي باشد مطلوب است. اگر شما بخواهيد کسي را که آن قدر روحش تعالي پيدا کرده که جز با مناجات خدا و سرساييدن به آستان الهي شاد نميشود شاد کنيد، مسلما بايد زمينهاي را فراهم کنيد که او بتواند به عبادتش بپردازد. امام سجاد عليهالسلام در يکي از مناجاتهايش عرض ميکند: و استغفرک من کل لذة بغير أنسک؛ [1] از هر لذتي که از غير انس با تو بردم استغفار ميکنم، هر سروري که جز از لقاي تو حاصل شود، براي من گناه است، از چنين شادماني به تو پناه ميبرم. کساني آن چنان اوج پيدا ميکنند که جز در اثر انس با خدا و مناجات با او و نهايتا لقاي الهي به چيزي شاد نميشوند، اگر انسان بخواهد چنين کساني را شاد نمايد، بايد کاري کند که مزاحمتها و موانع راهشان برداشته شود و آنها در اين مسير پيشرفت کنند. چنين شاديي است که ارزش مطلق دارد؛ زيرا شاد کردن چنين مؤمني براي رسيدن به مقصد خود، هيچ قيد و شرطي ندارد. چون اينها جز از راه مشروع شاد نميشوند، شاديشان هم به عبادت خدا و انس با خدا است و هميشه اين شادي مطلوب است. اما شاديهاي ديگر، ممکن است شادي دنيوي باشد، اما کمک کند به اين که انسان در جهت تکامل معنوي پيشرفت کند يا لااقل مبتلا به گناه نشود، مثل شادي دنيوي که دو همسر در محيط خانواده با يکديگر دارند. اين نوع شادي مستقيما ارتباط با خدا و قيامت ندارد، التذاذي است که دو همسر در محيط خانواده از يکديگر ميبرند، اما اگر با قصد قربت انجام شود، ميتواند عبادت باشد. اگر هم قصد قربت در کار نباشد، دست کم مانع از ابتلاي به معصيت است. البته اين هم مرتبهاي از عبادت است؛ زيرا براي جلوگيري از ابتلاي به معصيت صورت گرفته است.
شاديهاي دنيوي که مؤمنان در زندگي خودشان دارند به اين منظور است که براي انجام عبادات و وظايفشان نشاطي داشته باشند. مزاح مخصوصا در سفر در حدي که افراط نشود و موجب لغو و اتلاف وقت نگردد و هم چنين تمسخر، توهين و اذيت ديگران را به دنبال نداشته باشد مطلوب است، تا جايي که از مستحبات بوده و در اسلام
[ صفحه 109]
بر آن تأکيد شده است. اين يک شادي دنيوي است که موجب جلوگيري از ملال، افسردگي و خستگي است و به علاوه، از چيزهايي است که مانع از انجام وظايف بعدي نميشود. فراهم کردن وسايل چنين شادي براي ديگران و نيز شاد شدن خود انسان هم در اين حد عيبي ندارد و مطلوب است.
به هر حال، ملاک شاد کردن مؤمن است و مؤمن از آن جهتي که مؤمن است هيچ گاه به گناه شاد نميشود؛ شادي او يا مستقيما در ارتباط با خدا است و يا براي تکامل معنوي و انجام وظايف و يا دست کم براي جلوگيري از گناه ميباشد. البته با توجه به نکته آخر، که گفتيم مراتب ايمان افراد با يکديگر فرق ميکند، طبيعتا شاد کردن افراد هم فرق ميکند و اين مسأله منحصر به افراد بالغ نميباشد بلکه شامل بچهها هم ميشود. شاد کردن مؤمني هم که هنوز در سن طفوليت است و تازه به تکليف رسيده ثواب دارد. شاد کردن او در همان حدي است که او ميفهمد. اگر شما بخواهيد وسايل شادي را در حد کساني که در اوج معرفت هستند براي يک کودک فراهم کنيد، او اصلا درک نميکند و هيچ وقت با آنها شاد نميشود. در هر حال، بيرون آوردن اين مؤمن از افسردگي مطلوب است؛ زيرا افسردگي برايش ضرر دارد. البته از بين بردن حزني که براي خدا است و باعث اين ميشود که فرد در جهت انجام وظايفش موفقتر باشد، مطلوب نيست؛ مثلا ما نبايد کسي را که در مجلس عزاي سيدالشهدا عليهالسلام مشغول گريه است، براي اين که شاد بشود به خنده بيندازيم؛ زيرا اين مجلس اصلا براي گريه کردن و براي غمگين بودن است. اين جا جاي شاد کردن نيست، اين جا جايي است که گريه کردن و غمگين بودن مطلوب است. يا اگر کسي را که در نيمه شب با خدا راز و نياز ميکند و اشکش جاري شده و در حالت حزن قرار دارد، بخندانيم، آيا کار خوبي انجام دادهايم؟! قطعا اين شاديها مطلوب نيست و متقابلا آن حزنهايي هم که انسان را از حرکت طبيعي به سوي سعادت دنيوي و اخروي باز دارد نامطلوب است.
البته بايد توجه داشته باشيم که برخي ممکن است به اتکاي اطلاق اين گونه روايات، خواستههاي نفساني خود را ارضا کنند. انسانهايي که ميخواهند خوش گذراني و بذله گويي کنند، بخندند و بخندانند و...، استدلال ميکنند به اين که ادخال سرور به مؤمن ثواب دارد! حال آن که هر ادخال سروري ثواب ندارد. اگر ادخال سرور در جهت تکامل
[ صفحه 110]
باشد و لااقل موجب شود که موانع عبادت و تکامل شخص برطرف گردد و در راه انجام وظايفش نشاطي پيدا کند، ميتواند مطلوب باشد، چه خود انسان وسايل آن را فراهم کند، چه ديگران به اين شادي کمک کنند.
به هر حال، واقع نگري و واقع بيني انسان را متوجه اين امر ميکند که در اين دنيا گرفتاريهاي زيادي براي همهي انسانها پيش ميآيد و فقط نوع، شکل و زمان آن با يکديگر فرق ميکند؛ گاهي بيماري، فقر و گرفتاري است، گاهي از دست دادن عزيزي است، گاهي هم بلاهاي اجتماعي مانند زلزله، سيل و طوفان است. مسلما کمک کردن به چنين کساني که مبتلا به چنين غم و اندوههايي شدهاند و از انجام وظايف خود بازماندهاند و در نهايت، شاد کردن آنها از بهترين عبادات است. البته بايد توجه داشته باشيم که شرط هر عبادتي قصد قربت است.
[ صفحه 111]
|