شايد تصور کنيم بالاتر از آنچه تا به حال گفتيم ديگر فرض ندارد و کسي نيست؛ اما اين تصور اشتباه است. افرادي هستند که آنچه را ما عبادت مي‏دانيم و دلمان خوش است که خدا توفيق انجامش را به ما داده است، گناه مي‏دانند؛ که حسنات الابرار سيئات المقربين. يکي از بهترين کارهايي که در صدر اعمال خوب ما قرار دارد نماز است؛ که فرمودند الصلوة عمود الدين، [1] الصلوة خير موضوع [2] و الصلوة قربان کل تقي. [3] اما آيا نمازهاي ما چنين شأني دارند؟ اولياي خدا از نمازهايي که ما مي‏خوانيم استغفار مي‏کنند و آنها را [ صفحه 35] براي خودشان گناه مي‏دانند. اين گونه نماز خواندن در شأن اولياي خدا نيست. مقدار وقتي را که ما در 24 ساعت صرف خواندن نماز مي‏کنيم حتي به يک ساعت هم نمي‏رسد. همين يک ساعت هم غالبا با توجه کامل همراه نيست. اگر نماز سخن گفتن با خدا است، بايد از توجه به غير مبرا باشد. کمال بي‏ادبي است که به هنگام سخن گفتن با خدا دل و قلبمان جاي ديگر باشد. تصور کنيد که يکي از دوستانتان با شما صحبت مي‏کند، اما در بين صحبت پشتش را به طرف شما و رويش را به طرف ديگر مي‏کند؛ آيا اين کار را بي‏حرمتي و اهانت به خودتان تلقي نمي‏کنيد؟ هنگام نماز هم که رويمان را به طرف خدا مي‏کنيم، اگر دلمان متوجه چيز ديگري باشد، در واقع به خدا پشت کرده‏ايم. خداوند جسم نيست که رو و صورت ما به طرف او باشد، بلکه دل ما بايد به طرف خدا باشد. وقتي دلمان متوجه او نيست مثل اين است که رويمان را از او برگردانيده‏ايم. در اين صورت، آيا چنين نمازي استحقاق ثواب دارد؟ آيا باز هم بايد به خودمان بباليم که چنين عبادتي کرده‏ايم؟ يا بايد شرمنده باشيم که چقدر بي‏ادب بوده‏ايم؟ در روايتي از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است که مي‏فرمايد: کسي که در نماز توجهش به غير خدا است، آيا نمي‏ترسد از اين که خداوند او را به صورت الاغي مسخ کند؟ [4] آنهايي که از ما بالاترند وقتي اعمال خود را محاسبه مي‏کنند، براي مثال، از خود مي‏پرسند، نماز صبحي که خوانديم، يا دعا و قرآني که خوانديم، چقدر با حضور قلب و توجه به خدا همراه بود؟ به اين دليل، هميشه استغفار مي‏کنند؛ چون مي‏بينند چيزي ندارند که عرضه کنند، حتي در جايي که خواسته‏اند با محبوبشان انس بگيرند، بي‏ادبي کرده‏اند. البته امثال بنده در اين سطح نيستيم، اما توجه به اين مقامات کم‏ترين فايده‏اش اين است که بدانيم که هستيم و چه مي‏کنيم و به اين عبادت‏هاي دست و پا شکسته خود مغرور نشويم. اگر يک شب موفق شويم دو رکعت نافله بخوانيم، شيطان ما را وسوسه مي‏کند و دچار عجب مي‏شويم که عجب عبادتي کرده‏ايم! اولياي خدا نه از گناهانشان، که از ذکر و عبادتشان نيز به درگاه خداوند استغفار مي‏کنند. ما هم بايد از خدا بخواهيم به ما توفيق [ صفحه 36] دهد گاهي به آنها شباهتي پيدا کنيم. تشيع و پيروي کردن از اهل‏بيت عليهم‏السلام يعني اين که انسان سعي کند شباهتي به آنها پيدا کند. حضرت علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: الا انکم لا تقدرون علي ذلک و لکن اعينوني بورع و اجتهاد و عفة و سداد؛ [5] بدانيد که شما قدرت آن را نداريد (که مثل من به قرص نان و جرعه‏ي آبي بسازيد) ولي با اجتناب از محارم، کوشش، پاک دامني و خود نگه‏داري مرا ياري رسانيد. بايد تلاش کنيم مثل آنها بشويم. انسان وقتي بداند چنين افرادي هم وجود دارند، از خدا مي‏خواهد به او توفيق دهد که گاهي از اين حالات پيدا کند. به هر حال، يکي از مراتب محاسبه اين است که بعضي از بندگان خدا توجه به غير خدا را «در هر حالي» براي خودشان گناه مي‏دانند، همان طور که توجه به غير خدا در نماز، براي مقربان گناه است و نمازهاي امثال بنده، جزو سيئات آنها به شمار مي‏آيد. البته مقربان هم درجاتي دارند، حتي انبياء عليهم‏السلام نيز در يک مرتبه نيستند و با يکديگر فرق دارند: تلک الرسل فصلنا بعضهم علي بعض؛ [6] بعضي از پيامبران را بر بعضي ديگر برتري بخشيديم. بعضي از اولياي خدا اگر توجهي به غير او پيدا کنند آن را براي خودشان يک گناه مي‏دانند؛ زيرا هميشه در حضور خدا هستند؛ در حالي که ما فقط نماز را حضور در مقابل خدا مي‏دانيم و در حالات ديگر، به فکر کار، درس، بحث، خانه و فرزندمان هستيم. خودمان هم طمعي نداريم که در اوقات غير نماز توجهي به خدا داشته باشيم. اما بعضي از بندگان خدا هميشه او را حاضر مي‏بينند؛ بنا به فرمايش امام راحل رحمه‏الله، عالم را محضر الهي مي‏دانند و هميشه خودشان را با خدا روبرو مي‏بينند. بنابراين اگر توجهي به غير او پيدا کنند و قلبشان از او منصرف شود، استغفار مي‏نمايند. خداوند در وصف آنان مي‏فرمايد: رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذکر الله؛ [7] مرداني که تجارت و معامله، آنان را از ياد خدا غافل نمي‏سازد. اين مقام بسيار عالي است. هستند در ميان طلبه‏ها کساني که در حين درس و بحث از ياد خدا غافل نيستند، وقتي هم که در عمق تفکراتشان هستند و مي‏خواهند يک مشکل علمي را حل کنند، آن جا نيز دلشان با خدا است. [ صفحه 37]

[1] بحارالانوار، ج 82، باب 1، روايت 36. [2] همان، ج 82، باب 4، روايت 9. [3] همان، ج 78، باب 16، روايت 138. [4] بحارالانوار، ج 84، باب 15، روايت 3. [5] نهج‏البلاغه با ترجمه فيض الاسلام، نامه 45. [6] بقره (2)، 253. [7] نور (24)، 27.